counter create hit زنگ ورزش زنگ آخر
۲۷ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۷
کد خبر: ۱۶۵۶۴
بررسي مشكلات درس اجباري ورزش در مدرسه

زنگ ورزش زنگ آخر

حرکات معلم چندان اختصاصي نيست، گويا تخصص لازم را در شنا ندارد و بچه ها در حال يخ زدن لب استخر هستند. او در بين بچه ها نمي داند بين آموزش هاي معلم يا مبارزه با سرما کدام يک را انتخاب کند.

با لب هاي کبود شده و تن لرزان کنار استخر، سرماي بيرون از آب را کاملاحس مي کند. مي خواهد هر چه زودتر به داخل آب بپرد تا شايد دماي بدنش با دماي آب گرم تر از محيط استخر تطبيق پيدا کند و از اين سرما خلاص شود، اما معلم ورزش آن طرف تر ايستاده و بچه ها را لب استخر نشانده تا پاي دوچرخه در شنا را به آنها آموزش بدهد.
    حرکات معلم چندان اختصاصي نيست، گويا تخصص لازم را در شنا ندارد و بچه ها در حال يخ زدن لب استخر هستند. او در بين بچه ها نمي داند بين آموزش هاي معلم يا مبارزه با سرما کدام يک را انتخاب کند. در حين آموزش به ياد گرماي خانه افتاده و اين که هر چه زودتر 90 دقيقه زمان آموزش شناي اجباري در مدارس تمام شود و به خانه و اتاق گرم خودش پناه ببرد...
    ورزش مدارس مدت هاست فضاي سرد و يخ زده اي دارد که ورزش هاي اجباري در مدارس هم نتوانسته است تن نحيف آن را با گرماي توسعه و پيشرفت ورزش پايه اي همسو و هم جهت کند. ورزش مدارس که بايد حلقه اتصال به ورزش قهرماني باشد متاسفانه با رويکرد غيرواقع بينانه خود در ورطه اي افتاده که اساس آن اشتباه است، چون ورزش مدارس ابتدا بايد با انديشه سلامت جامعه برنامه ريزي شود و در فرآيند توسعه، راه قهرماني استعدادهاي خود را در فدراسيون هاي ورزشي هموار کند.
    براي ورزش مدارس تا جايي که مي شد شعار سر داده شده است، اما در بسياري مواقع ورزش دانش آموزي باز هم در حد يک توپ وسط حياط مدرسه با دويدن بي هدف دانش آموزان ديده مي شود. اين نوع نگاه در شرايطي است که مدرسه امکاناتي ازجمله زمين بازي داشته باشد، چون تصوير ديگري از ورزش مدارس، کز کردن دانش آموز در نقطه اي يا بي حوصلگي اش از تماشاي نقاشي هاي همکلاسي ها در زنگ ورزش است! زنگ آخر، زنگ ورزش نيز مفهومي از بي اعتنايي به اين مقوله در بين دروس مدارس است که اين يکي در ذهن نسل هاي مختلف همچنان به جا مانده است.
    مهدکودک ها و مدارس اعم از ابتدايي، راهنمايي و متوسطه براي پر کردن ساعت ورزش برنامه اي ندارند و ارتباط لازم بين هيچ کدام از آنها برقرار نيست تا بتوان براساس يک طرح همه جانبه، ورزش پايه اي را سر و سامان داد. فعاليت هاي موازي فدراسيون هاي ورزشي با روش گلخانه اي که آنها را بايد به اين دست از فعاليت ها اضافه کرد، باعث سردرگمي بيشتر در فعاليت هاي ورزشي مدارس شده است.
    اين روش در سال هاي اخير توسط فدراسيون ها به عنوان بهترين برنامه به جاي کمبودهايي که در ورزش مدارس وجود دارد، انتخاب و جايگزين شده است. با اين روش بيشتر استعدادها و ظرفيت هاي پايه اي ورزش ايران ناشناخته مي ماند. ورزش پايه اي راضي به حداقل ها مي شود و ناگزير با امکانات و فضاهاي محدود خود براي طيف معدودي از ورزشکاران کنار مي آيد.
    در سال هاي اخير برخي برنامه هاي شتابزده تحت تاثير ورزش قهرماني روي ورزش مدارس کاملاسايه افکنده است تا جايي که بسياري مقوله ورزش مدارس را با ورزش قهرماني اشتباه مي گيرند و نگاهي که به ورزش مدارس دارند صرفا قهرماني است نه در جهت استعداديابي و توسعه و بالندگي نيروها. اين نوع نگاه حتي سلامت جامعه از طريق ورزش را ناديده مي گيرد در صورتي که از اهداف مهم ورزش مدارس، نهادينه کردن ورزش در جامعه با هدف کاهش هزينه هاي بهداشت و درمان است.
    بارها در ورزش ايران اين دو مقوله را به اشتباه در جاي يکديگر به کار برده اند. مثلادر پي ناکامي هاي ملي بلافاصله همگان بي برنامگي در ساعات ورزش مدارس و کمبود امکانات و فضاهاي ورزشي را به ياد مي آورند و آنچه سرفصل بحث هاي انتقادي يا راهبردي سطحي قرار مي گيرد، توجه به امر ورزش در آموزش و پرورش است.
    ورزش در مدارس و مقاطع تحصيلي، تعريف هاي خاص خود را دارد و از دوران مهدکودک تا دبيرستان به مراحل مختلفي تقسيم مي شود که مراحل عمومي، تخصصي و ويژه از آن قبيل است. اين مراحل در بازه زماني شش يا هفت سال تا شانزده سالگي است، حال آن که در بسياري از بحث ها اين بازه زماني از ياد مي رود و همگان فقط سن قهرماني ورزشکار را به خاطر مي آورند که چرا چنين نشد و چنان نکرد. در اين نوع نگاه صرفا قهرماني، مي خواهند ورزشکار را از مدرسه بدون سپري کردن مراحل آموزشي وارد فضاي قهرماني کنند. تمرينات سخت با تخصص نداشتن تعليم دهندگان شايد در يک مقطع کوتاه به نيازهاي ورزشکار و افراد پيرامون او در گرفتن عناوين قهرماني پاسخ دهد، اما هيچ تضميني براي موفقيت هاي آينده با افزايش سن ورزشکار يا رويکرد پشتوانه سازي در ورزش وجود ندارد.
    تا اينجا هر چه نوشته شد براي افرادي بود که در مدارس توانايي فعاليت بدني دارند، اما وضع در مدارس کودکان استثنايي و معلولان نيز بهتر از اين نيست. اين کودکان برخي از نيازهاي معنوي خود را در تربيت بدني جستجو مي کنند و به ارزش و اعتباري که از طريق ورزش و حرکات بدني به آن داده مي شود توجه ويژه اي دارند. در حالي که ورزش براي بالابردن سطح توان جسمي اين بچه ها موثر است، بايد برنامه هايي با محتوا و به دور از شعارزدگي پياده کرد تا مبادا تن بچه ها با داشتن زنگ ورزش، از بي رمقي و بي حوصلگي بلرزد.
   
    آرزو تا واقعيت
    واژه ورزش که از ديرباز معناي تمرين داشت، هنگام تصويب «قانون ورزش اجباري در مدارس» در شانزدهم شهريور 1306 شمسي به طور رسمي وارد واژگان دولتي ايران شده است. ورزش اجباري در مدارس نه به تعبير رايج امروزي که جنبه قهرماني آن مد نظر است، بلکه به منظور سلامت و افزايش قدرت بدني رده هاي سني پايه مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان هدف از درس ورزش، تندرستي و آشنا شدن دانش آموزان با تاريخچه و اصطلاحات بازي ها بود، نه فقط تمرين فوتبال و واليبال و ... . در اجراي اين قانون، از همان سال در مدارس کشور وسايلي از قبيل پارالل و بارفيکس نصب شد.
    دويدن، شنا کردن، قدم آهسته و رژه رفتن نيز جزو برنامه هاي درس ورزش مدارس قرار گرفت و به دانش آموزان تاکيد مي شد خميده ننشينند، با قدم هاي استوار راه بروند و.... سال ها گذشت تا بتدريج به سبک مدارس آمريکا، بازي هايي که در اين کشور حرفه اي هستند (يک شغل و کسب و کار به حساب مي آيند و درآمد کسب مي کنند) از قبيل بسکتبال و... جاي ورزش (تندرستي) را که هدف قانونگذار بود، در مدارس ايران (و حتي در دوره تعليمات عمومي) گرفت.
    با وجود پيشينه اين قانون در جامعه ايران، ورزش در مدارس جدي گرفته نشده است. بنا به دلايل مختلفي، دانش آموزان مقاطع تحصيلي از ورزش و فعاليت هاي بدني روي گرداندند، چون نه فضا و امکانات مدرسه ايجاب مي کند و نه از سوي خانواده ها ورزش در سطوح پايه سني جدي گرفته مي شود. کمبود نيروي انساني متخصص يکي ديگر از عوامل بازدارنده ورزش در مدارس است. با همه تلاش هايي که در سال هاي اخير صورت گرفته است و با توجه به آمارهاي منتشر شده از تعداد معلمان ورزش در مدارس، باز هم کمبودهاي زيادي در تربيت نيروهاي متخصص و معلمان ورزشي وجود دارد.
    ضعف بدني و فقر حرکتي بويژه در بين دختران به حدي است که مسئولان، کم تحرکي بالاي حد استاندارد را هشدار داده اند. ضعف بدني ناشي از فقر حرکتي که عارضه هايي همچون چاقي و بيماري هاي قلبي و عروقي را به همراه دارد، بر نگراني خانواده ها افزوده است، به حدي که طرح اجباري کردن ورزش در مدارس با نقصان هاي بسيار خود، هنوز نتوانسته است باور و اعتماد عمومي در بين افراد درگير با اين طرح ها را افزايش دهد. صحبت هايي مانند آنچه درباره افزايش زنگ ورزش شنيده شده است يا ورزش صبحگاهي اجباري 15 دقيقه اي براي دانش آموزان و اين که مديران حق ندارند ساعات ورزش را به دروس ديگر اختصاص بدهند، در حد شعار باقي مانده است و برون رفت از مشکلات ورزش مدارس به طرح هاي قوي تر با پشتوانه عزم ملي نيازمند است.
    مسئولان تربيت بدني آموزش و پرورش در اين سال ها به طرح موضوعاتي همچون ارائه آمارهاي اغراق آميز از معلمان ورزشي در کشور علاقه بيشتري نشان داده اند تا راهکارهايي براي نجات دانش آموزان از خمودگي.
    همچنين در طرح هاي اجباري مشکل بودجه و تنگناهاي منابع مالي به قوت خود باقي است تا ورزش مدارس همچنان در مرحله آرزو باقي بماند و از خط پايان کمبودهايي که با آنها روبه روست، عبور نکند.

منبع: جام جم

ارسال نظرات