مريم رامشت- روانشناس- در یک گفتگو وضعيت بزه ديدگان جرم اسيدپاشي را بررسی کرده است:
چه افرادي ممکن است در معرض اسيدپاشي قرار داشته باشند؟
عوامل متعددي مي تواند فرد را در معرض خطر اسيدپاشي قرار دهد. ميزان اين تهديد باتوجه به شرايط فرهنگي و ساختار اجتماعي مي تواند متفاوت باشد. ما در جامعه مي بينيم اسيدپاشي معمولادر جمع کساني اتفاق مي افتد که تجربه رابطه عاطفي ناسالم را داشته اند. اين اشخاص بيشتر در معرض اين حادثه و خطر قرار مي گيرند و موضوع اصلي هم در اين جرم انتقام گرفتن است بنابراين ملاک انتخاب دوست، نامزد و همسر و چگونگي ادامه دادن به رابطه بسيار اهميت دارد. مي توان گفت افرادي که در انتخاب خودشان دچار ضعف هستند و بيشتر احساسي عمل مي کنند تا واقع بينانه در معرض اين آسيب قرار مي گيرند و معمولاشخصيت هايي که فاعل اسيدپاشي هستند افراد پرخاشگر، با اختلال شخصيت و افرادي هستند که به شدت دنبال انتقام هستند و احساس تحقير شدگي و حقارت مي کنند.
اسيدپاشي عوارض جسماني مشخصي دارد اما چه صدمه هاي روحي و رواني اي مي تواند برجا بگذارد؟
اگر فرد به هر دليلي دچار اين عارضه شد، چون انتظار چنين واقعه اي را نداشته است آن را به صورت تروما و حادثه بسيار سخت براي فرد معني مي کنيم و مي تواند براي فرد مشکلاتي را از جمله بروز حس انتقام و خشم ايجاد کند. خصوصا اگر صورت و چهره اين افراد آسيب ديده باشد، به طور ناگهاني مجبور مي شوند خود را با شکل و شمايل و ظاهر متفاوتي در جامعه نشان دهند که اين برايشان بسيار سخت است و به همين دليل معمولااز اطرافيان خودشان دور مي شوند و به انزوا مي روند و دچار افسردگي ناشي از انزوا مي شوند. از طرفي برخورد اطرافيان گاهي مي تواند اثرات بدي داشته باشد. اولين کاري که براي اين افراد مي توان انجام داد اين است که از سوي اعضاي خانواده تحت حمايت عاطفي و احساسي قرار بگيرند و خانواده بايد از اينکه آنها را مقصر جلوه بدهند پرهيز کنند چون به هرحال اين اتفاق افتاده است و بايد دنبال راهکار و درمان گشت تا اوضاع را بهبود بخشيد و شرايط بهتر شود. همچنين تشويق خانواده ها به حس انتقامگيري بسيار آزار دهنده است. نبايد حس انتقام را ايجاد کنند و اعضاي خانواده بايد بيشتر همدلي و هم حسي داشته باشند و اجازه دهند که فردي که در معرض آسيب اسيدپاشي قرار گرفته درک کند در چه موقعيتي قرار دارد. همچنين اينکه بخواهيم بگوييم هيچ اتفاقي نيفتاده و تو مي تواني زندگي عادي خودت را انجام بدهي نيز کار درستي نيست. اين رفتار امکان دارد بيشتر فرد را ناراحت کند چون واقعيت اين است که اتفاقي افتاده و عاملي، زندگي او را مختل کرده است. بنابراين بي اهميت جلوه دادن اين اتفاق هم به اندازه اينکه آن را خيلي مهم و غيرقابل جبران جلوه بدهيم مي تواند اثرگذار باشد.
برخورد صحيح خانواده چگونه بايد باشد؟
نه موضوع را خيلي بزرگ، فاجعه آميز و دردناک کنيم تا حس انتقام تقويت شود و نه برعکس موضوع را خيلي بي اهميت نشان دهيم. بايد شرايطي را براي فرد به گونه اي فراهم کنيم که شخص بتواند به تدريج با اين اتفاق کنار بيايد. بايد کاري کنيم که روابط اجتماعي فرد مثل گذشته ادامه پيدا کند. حتي خانواده مي تواند کاري کند که دوستان و عزيزان فرد بيشتر در کنارش باشند و فرد فعاليت هاي عادي خودش را داشته باشد. اين اتفاق ممکن است سبب شود در خانواده هم احساس ناامني به وجود بيايد و علاوه بر فرد آسيب ديده ديگران نيز دچار ترس و وحشت شوند و به همين دليل مانع آزادي هاي فرد حادثه ديده و حضور او در جمع شوند.
توصيه اين است که اطرافيان فرد ضمن تامين امنيت آسيب ديده و محافظت از او روابطش را محدود نکنند و اجازه دهند فرد ارتباط و روابط اجتماعي خودش را داشته باشد. مثلااگر مشغول درس خواندن است درسش را ادامه بدهد و اگر مشغول کار است کارش را پي بگيرد ولي مراقبت از او را مدنظر داشته باشند. نبايد فرد را از فعاليت عادي خارج کنند اما کم کم شرايط را براي او توضيح بدهند تا خود فرد با محدوديت هايي که برايش به وجود آمده به تدريج کنار بيايد.
به غير از خانواده چه افراد يا سازمان هايي مي توانند در بهبود بخشيدن به شرايط قربانيان اسيدپاشي موثر باشند؟
به نظر من خانواده بيشترين اثر را دارد اما مساله بعدي کارهايي است که خانواده نمي تواند انجام دهد. براي بهبود شرايط فردي که قرباني اسيدپاشي شده بايد از يک يا حتي چندين متخصص روانپزشک و روانشناس کمک گرفته شود. اين افراد حتما بايد به مدت طولاني تحت روان درماني قرار بگيرند و حتما از حمايت هاي روحي و رواني برخوردار باشند تا شرايط برايشان مهيا شود و بتوانند تکليفشان را با اين ماجرا روشن کنند. اين کاري نيست که فقط خانواده بخواهد انجام بدهد.
قربانيان اسيدپاشي به چه حمايت هاي اجتماعي اي نياز دارند؟
اين افراد چون آسيب ديده اند از لحاظ شغلي نيز دچار آسيب مي شوند و معمولانمي توانند در محيط باشند چون ممکن است قضاوت هاي متعددي در مورد آنها انجام شود به هرحال آنان به لحاظ شغلي و تحصيلي و از لحاظ روابطشان دچار مشکل مي شوند بنابراين نهادها و سازمان هايي بايد به افرادي که دچار چنين آسيب هايي مي شوند کمک کنند. معاونت پيشگيري سازمان بهزيستي، بخشي از وزارت ورزش و جوانان و سازمان هاي ديگر که متولي رفاه رواني و اجتماعي افراد جامعه هستند بايد براي اين افراد زمينه هاي شغلي ايجاد کنند. اين قربانيان به دليل مشکلاتي که برايشان به وجود مي آيد امکان دارد از لحاظ مالي دچار مشکل شوند چون هم براي درمان به کمک هاي مالي بيشتري نياز دارند و هم براي امورات زندگي شان. در نتيجه کمک به اين افراد، مطلوب، لازم و ضروري است تا آنها حداقل مشکلات مالي را کمتر تجربه کنند البته اين حرف به معني آن نيست که آنها در خانه بنشينند و ديگران پول بدهند بلکه بايد فرصت هاي شغلي و روابط اجتماعي براي اين افراد ايجاد شود. همچنين ما فقط نبايد به خود فرد قرباني فکر کنيم و بايد خانواده او نيز تحت روان درماني قرار بگيرد. آن خانواده بايد بداند نقشش را در برابر فرد آسيب ديده چگونه ايفا کند. ما هنوز نهاد و سازماني را نداريم که به طور رسمي متولي حادثه هاي اينچنيني و حمايت از قربانيان اين حوادث باشد و وقتي افرادي در معرض آسيب هاي جسماني ناخواسته مانند اسيدپاشي يا آسيب هايي که ناشي از بزهکاري ديگران است قرار مي گيرند، سازماني را به صورت تعريف شده و مشخص در جامعه نداريم که به آنان کمک کند و اگر بعضي از نهادها و سازمان ها اين کار را انجام مي دهند نحوه کار خيلي مشخص نيست. بنابراين ضروري است سازماني را داشته باشيم که اين افراد را تحت حمايت و مراقبت هاي جسماني، رواني، خانوادگي و مالي قرار بدهد تا اين افراد بتوانند زندگي سالمي را داشته باشند.
منبع: شرق