اصلاحطلبان با رفتارهايي كه در چند سال گذشته ازخود بروز دادهاند، ترجيح ميدهند تا ادبيات اصلاحطلبانه مورد نياز در فضاي امروز جامعه، توليد و باز توليد شود و در رفتارها، گفتارها و كنشهاي سياسي و اجتماعي كنشگران، جاي خود را باز نمايد و انتظار دارند كه هرنوع اصلاحي با برچسپهايي از جنس براندازي و... مواجه نشود وسهم خود را از همفكران خود و دولت يازدهم مطالبه نمايند. برخی بدون درنظر گرفتن شرايط حاكم برجامعه، به دنبال نوعي سهم خواهي از جريان اصلاحات هستند كه امروزه موقعيت لرزاني درساخت قدرت دارند. درحالي كه درشرايط لرزان فعلي، آنچه كه بايد مورد مطالبه اصلاحطلبان باشد هر آينه تقويت حركت اصلاحطلبانه و انسجام وتحكيم بنيانهاي اين انديشه وفراگير نمودن آن درميان آحاد افراد جامعه، به مثابه يك ضرورت اجتنابناپذير است تا بتوان با چنين پشتوانهاي، بخشي از نابسامانيها را سامان بخشيد.
هرچند كه در اين فضاي نامساعد و متصلب، طرح هر نوع سهم خواهي اعم از شخصي و يا حزبي، نه تنها منجر به گسستگي در اتحاد و انسجام جريان اصلاحات خواهد شد، بلكه تحقق آن امري سخت و غيرممكن هم خواهد بود. به ويژه آن كه شرايط سياسي مناسب و لازم هم براي عملي شدن اين مهم فراهم نشده باشد.
برای دستيابي هرجريان سياسي اعم از اصلاحطلب و يا اصولگرا به قدرت، بدون اينكه خود را به لباس اصلاح واخلاق و پاسخگويي به ملت آراسته نمايد امری زيانآور خواهد بود. لذا ترديد نبايد كرد كه هر مسئولی حتي اگر با كسب راي گسترده مردم در يك انتخابات دموكراتيك انتخاب هم شود اما خود را به زيور اخلاق و ملكات انساني و پاسخگويي به منتخبان و مخاطبانش مجهز ننمايد، البته كه چنين مسئولی، چه نام اصلاحطلب را با خود يدك بكشد و چه پرچمدار اصولگرايي باشد، هيچ تفاوت ومزيتي بر يكديگر نخواهند داشت. و هرآينه بدون برخورداري از اين ويژگيها، ملت وكشورشان را به بيراهه وناكجا آبادي سوق خواهند داد كه خيلي از قدرتمندان و سياستمداران حتي خودي هم اينچنين كردهاند.
سياستمداراني كه دردستگاه فكريشان، ملتها در واقع به منزله ابزاري بيش تلقي نشده، جز تحكيمبخشي به قدرتشان، نقش ديگري را ايفا نميكنند. بنابراين در جامعهاي كه قرنها با مضامین دیگر خو گرفته، نبايد انتظارداشت كه يك شبه و دريك برهه زماني كوتاه، اين نابسامانيهاي مزمن و تاريخي وته نشست شده در رفتارها ومنشها، اصلاح وترميم شود. لذا بايد سالها اين نوع سياست ورزي را بيش از پيش تمرين كنيم تا به تدريج مسير ناهموار هموارشود.
البته جريان اصلاحات بايد اين مهم را هر آينه در دستوركار خود و حاميان سياسي متبوع خود قرار دهد و خود را براي پذيرش اصلاحات زمانبر و البته از نوع تدريجي، همراه با آرامش و صبوري، آماده و مجهز كند و بدون عبور از اين شرايط و نديدن سختيها و ناملايمات آن، نبايد به دنبال سهم خواهيهاي غير قاعده مند وتبيين نشده و غير متكي به اجماع اصلاحطلبان شود. مضافا اينكه يك عنصر اصلاحطلب هرگز نبايد براي مشي اصلاحطلبيش واصلاحطلب بودن خود، سهم خواهي نمايد. كه اگر چنين باشد بايد دراصلاحگري واصلاحطلبي خودش شك كند. زيرا حداقل لوازم اصلاحطلبي و اصلاح گري، همانا دوري از خودخواهيها، سهمخواهيها، قدرتطلبيها، و صد البته رفيق نيمه راه نبودن است.
بنابراين آن چه كه هر عنصر اصلاحطلب بايد بدان افتخار كند درحقيقت مشاركت فعال و سازنده در پروژه اصلاح واصلاحگري است. اگراين مسير را با فداكاري وگذشت و به صورت مستمر دنبال كند البته كه به بالاترين نقشها و سهمهاي مورد نظر خود، آن هم بهطورطبيعي و در زمان مناسب خودش دست خواهد يافت. اگر اين چنين كند در واقع بزرگترين سهم ونقش خود را در خدمت به جامعه خويش ايفا نموده است. بنابراين طبيعي است كه آباداني ايران وسربلندي وعزت ملت بدون كمترين هزينهها هم تحقق خواهد يافت.