در ماههاي اخير، هر از چند گاهي با نوساني دامنهدار اما كاملا دورهای، با اخبار تحركات محمود احمدينژاد مواجه ميشويم؛ تحركاتي گاه قابل پيشبيني و گاه، غير قابل پيشبيني اما مبتني بر همان نظم دورهای. پيشبينيها اما حكايت از آماده شدن وي براي ورود به كارزار انتخاباتي رياستجمهوري دوازدهم دارد.
در اين خصوص، تحليلهايي كه وي را هرگز در سوداي كسب كرسي مجلس و مناصب ديگر نميدانست امروز بر اين باور است كه او كسي است كه با كسب قدرت از طريق رياست جمهوي قصد باز آفريني يك گفتمان ناقص را دارد كه به زعم خودش رهايي بخش و متعالي است. به خوبي پيداست كه محمود احمدينژاد و منش و روش سياسي وي توانست در بازه زماني خاصي اثرگذاري لازم را درلايههاي پاييني و حتي متوسط جامعه داشته باشد و فارغ از عملكرد غير قابل دفاعي كه در هشت سال رياستجمهوري از خود بر جاي گذاشت، گفتمان وي هنوز هم در طبقاتي از جامعه ايراني طرفداران ويژهاي دارد.
هنوز هم به خوبي ميتوان دريافت كه كشش نسبي در جامعه به سمت گفتمان ناقص احمدينژادي وجود دارد و علاوه بر اين شخص محمود احمدينژاد با تمام ويژگيهاي منحصر به فرد يك پديده سياسي، هنوز هم در اذهان عمومي با ويژگيهاي خاص خود باقي مانده است و اين ماندگاري دو وجه مثبت و منفي را توامان در ميان تودههاي مردمي دارد. براي مردم ايران احمدينژاد يا خوب مطلق است يا بد مطلق و اين وسعت دامنه اثرگذاري رفتاري و عملكردي وي ميتواند خود يكي از عوامل ماندگاري شخصي كاراكتر سياسي او فارغ از تحليل و بررسي عملكرد يا حتي يافتن چرايي رفتارهايش باشد.
اما سوال اصلي و اساسي درباره رفتارهاي اخير احمدينژاد اين است كه وي در عالم سياست به دنبال چيست و چه آيندهاي براي او ميتوان متصور بود؟ به نظر ميرسد براي پاسخ به سوال فوق، به نكته مهمي بايد توجه كرد و به پرسش ديگري پاسخ داد و آن اينكه اصولا محمود احمدينژاد آيا در اين كارزار، بازيگر است يا بازيگردان؟با توجه به اعلام مواضع جسته و گريخته از جانب اصولگرايان و طيفهاي مختلف اين جناح سياسي كه بعضا او را پتانسيل اين جريان براي پيروزي بر رقيب انتخاباتي ميدانند و بعضا در وزن كشيهاي انتخاباتي از به كارگيري احمدينژاد در گذشته به عنوان يك برنده قابل فخر فروشي! استفاده ميكنند تا توان تشكيلاتي و تبليغاتي خود را به اين وسيله، درست زماني كه در ضعف تشكيلاتي قرار گرفتهاند و تجربه شكستهاي مكرر با كانديداهاي بازنده را در كارنامه خود دارند، به رخ حريف بكشند، اما به نظرمي رسد اين ظاهر فريبنده نميتواند تمام ماجراي ورود پر صداي محمود احمدينژاد باشد.
او نيامده است تا بازيگر و نقش آفرين يك سناريوي از پيش نوشته شده ديگران باشد؛ ديگراني كه روزگاري نه چندان دور يا مخالفان تندرويهاي وي بودهاند يا در كمترين حالت منتقد رفتار قانون شكنانه و خارج از عرف سياسي او. پس به خوبي پيداست كه او خود يك بازيگردان است و ميتوان گفت كه توان بازيگرداني وميدان داري هم دارد. در عين حال كه خودش ايفاگر نقش اول سناريوي خود است؛ نقشي بيبديل و منحصر به فرد. اما در اين سناريو كه بر اساس يك خرده گفتمان ناقص و مضر اما تاثيرگذار در فضاي سياسي كشور شكل گرفته است، احمدينژاد به دنبال چيست؟ اين همان سوالي است كه آينده سياسي وي را تصوير ميكند گرچه ميزان حيات سياسي و زمان فرا رسيدن ممات سياسي وي دقيقا قابل پيشبيني نيست. نقشي كه وي به دنبال اجراي هر چه تاثيرگذارتر آن در روند انتخابات رياستجمهوري در سال ۹۶ است تا حدود زيادي ميزان ماندگاري وي را ترسيم خواهد کرد.
ميتوان گفت، گفتمان احمدينژاد هر چند سبك، معيوب و تهي اما با آثار منفي و به عنوان عاملي بازدارنده و مخرب در روند تحولات طبيعي و رو به رشد سياست ورزي كشور، باقي خواهد ماند و يك خطر بالقوه براي تحولخواهان و در مسير تحقق دموكراسي در كشور است؛ آثار مخربي كه از پيش بر جاي مانده و كماكان درصدد رسوخ و نفوذ براي ماندگاري بيشتر است اما نه با تلاش براي تثبيت بلكه از طريق تخريب گفتمانهاي ديگر و اين همان عامل خطرناك و سناريوي در حال باز آفريني است كه با رفتارهاي مكرر و بد آهنگ خارج از چهارچوب قواعد بازي سياسي ميتواند بخشي از انرژي جريانهاي تحول خواه را معطوف خود كند.
آثار زيانبار تحجرگرايي و ايجاد مانع بر سر راه تحقق دموكراسي از سويي و مهرورزيهاي عوام فريبانه از سوي ديگر، شكلدهنده مرزهاي تثبيت اين شخصيت در اذهان عمومي هستند و اكنون محمود احمدينژاد قصد دارد از طريق دنبالهگيري آرمانهاي خود با همان رفتارهاي سلبي و واكنش برانگيزاننده به تخريب گفتمانهاي رقيب بپردازد و ماندگاري خود را از طريق تضعيف پايگاه اجتماع رقباي خود طولاني مدت تركند. اما بايد دانست منش و روش وي چيزي نيست كه به سادگي و در زمان كوتاه از بين برود و بديهي است واكنش نشان دادن نسبت به تحركات وي چيزي است كه موجب طول عمر سياسي وي خواهد شد و تحولخواهان را از اهداف و آرمانهايشان دور خواهد ساخت.
منبع:آرمان