پس از منع ورود احمدينژاد به انتخابات ۹۶ اين پرسش به ميان ميآيد كه رقيب روحاني چه كسي خواهد بود و اينكه اساسا احمدينژاد از همان ابتدا رقيبي در قد و قواره روحاني بوده است؟ يا اينكه اكنون پس از رئيس دولت دهم اصولگرايان رقيبي كه در قد و قواره رئيس دولت يازدهم باشد، دارند يا خير. در حال حاضر با توجه به شرايط موجود به نظر ميرسد كه گزينه ديگري كه در ميان مردم از محبوبيت و كارآمدي لازم برخوردار باشد، وجود ندارد.
در صورت مطرح بودن افرادي نظير جليلي و قاليباف اينها شانس چندان زيادي براي كسب آراي حداكثري و پيروزي در انتخابات ندارند. علاوه بر آن اينان گزينههايي هستند كه در انتخابات ۹۲ شكست خوردند و بر اين اساس احتمال بسيار كمي وجود دارد كه در اين دوره آراي بالايي كسب كنند. بنابراين با توجه به اين مسائل شانس روحاني در حال حاضر نسبت به ساير گزينههاي اصولگرا كه هر يك بنا به دلايلي راي نخواهند آورد، بسيار بالاتر است.
وي امتيازهاي بسيار زيادي دارد براي اينكه آراي حداكثري را به سوي خود جلب كند و مهمتر از هر مسالهاي، كشور را همانند دولت قبل به لبه پرتگاه نبرده است. اگر اين مسائل براي مردم تشريح شود آنان نيز اذعان خواهند كرد كه دولت روحاني در دوره يازدهم دستاوردهاي بسيار مطلوبي داشته كه در جاي خود قابل دفاع است. حتي بايد گفت كه اگر به جاي روحاني فرد ديگري رئيسجمهور ميشد، شايد به اين اندازه نميتوانست در حل مشكلات كشور گامهاي مثبتي بردارد. بنابراين مردم به اين باور رسيدند كه اصولگرايان بهويژه تندروها نميتوانند گرهي از مشكلات كشور بگشايند، زيرا ديگر دست اصولگراها به اندازه كافي خالي شده است؛ تا آنجا كه قبل از نهي رهبري، گزينه پرتوان و قدر اصولگرايان احمدينژاد بود! به هر حال تفكر افراطي در كشور رو به پايان است و بايد گفت كه تاريخ مصرف اش سپري شده است.
همچنين بايد گفت كه مردم آگاهند و بهطور مثال با توجه به شناختي كه نسبت به جليلي و امثال او دارند، ميدانند كه او يك احمدينژاد ديگر است كه همان تفكر را دنبال ميكند؛ البته با ظرفيت كمتر. به همين دليل مردم به افرادي كه اصولگرايان مطرح ميكنند، اقبالي نشان نخواهند داد. مضاف بر اين در جبهه اصولگرايي اجماع و توافق نظر بر سر حمايت از كانديداتوري روحاني وجود ندارد، بهطوري كه برخي از اصولگرايان حامي رئيسجمهور دولت يازدهم در انتخابات هستند. از طرف ديگر انشعاب ميان اصولگرايان بسيار جدي است؛ به گونهاي كه بعيد به نظر ميرسد افرادي مانند آقايان ناطق نوري، لاريجاني وحدادعادل به دنبال جبهه پايداري حركت كنند، مگر اينكه جبهه پايداري به دنبال آنها حركت كند.
اين در شرايطي است كه جبهه پايداري در شرايط كنوني در اقليت قرار گرفته و مورد عنايت و توجه بخش بزرگي از اصولگرايان نيست؛ چرا كه آسيبهايي که تفكر اين جبهه و مصداق آن يعني محمود احمدينژاد به كشور وارد كرده است، دامن كليت جريان اصولگرايي را گرفته است و چنين نيست كه تنها به حساب يك نفر نوشته شود. همه افرادي كه در دولت احمدينژاد از او حمايت ميكردند و در مقابل اختلاسها و فشار تحريمها سكوت اختيار كرده بودند، در دولت آقاي روحاني نسبت به هر مسالهاي حساسيت نشان دادند. در چنين شرايطي، بسياري از اصولگرايان ناگزير خواهند شد كه تغيير مسير دهند و آن مسيري نيست جز حمايت از روحاني!
منبع: آرمان