آنها اگرچه تلاش ميكنند در مقابل رقيب نمايش دهندكه همه چيز تحت كنترل است، اما واقعيت اينگونه نيست و اين جريان در مهمترين بخشها (و حتي لايههاي بالايي) هنوز هيچ مدلي هم براي رسيدن به وحدت ندارند
اين روزها اصولگرايان تلاش ميكنند تا روند شكستهاي انتخاباتي خود را متوقف كنند، از همين رو اينبار نه با پرچم «اصولگرايي» بلكه زير تابلوي «مخالفان دولت» تلاش ميكنند همه ناراضيان از دولت را گردهم جمع و آنها را مديريت كنند. زمين گذاشتن پرچم «اصولگرايي» و برافراشتن پرچم «اپوزيسيون دولت» راهبردي است كه محافظهكاران فكر ميكنند موجب اتحاد نيروهاي آنها در انتخابات سال آينده ميشود. جريانراستگراي ايران معتقد است كه به اين ترتيب ميتوانند از زيربار عدم اقبال مردم به اصولگرايان رهايي پيدا كنند ولي به نكات اصلي بروز انشقاق ميان خود توجهي ندارند.
ايالات خودسري
در مسير رسيدن به وحدت اصولگرايان موانع بسياري وجود دارد ويكي ديگر از مشكلات مهم اصولگرايي با كساني است كه به حرف اين جريان گوش نميكنند و گاهي نيز از اينكه با پرچم اصولگرايي به انتخابات وارد شوند، واهمه دارند. براي نمونه ميتوان به رييسدولت قبل اشاره كرد. زيرا احمدينژاد نيز همين موضعگيري را داشت و خود را متعلق به اصولگرايان نميدانست و حتي حمايت آنها را موجب پايين آمدن راي خودش ميخواند.
از سوي ديگر سعيد جليلي را نيز از همين تيپ افراد ميتوان عنوان كرد كه با حفظ مواضع اصولگرايي، خود را تافتهجدا بافته ميخواند. در ميان اين گزينههاي اصلي، اما وضع علياكبر ولايتي كمي متفاوت است. او خود را اصولگرايي ميدانست كه مستقل وارد انتخابات شده بود.
وقتي افراد بدون پرچم اصولگرايي وارد انتخابات مي شوند ديگر به حرف اين جريان گوش نميدهند. در همين رابطه محمدرضا باهنر نيز هشدار داد و گفت كه سال 92 به هر كدام از آنها گفته مي شد كه كنار بروند، مي گفتند كه ما مستقل وارد انتخابات شدهايم!
بي اعتمادي به حداد
در ناموفق بودن برنامههاي اصولگرايان در مسير رسيدن به وحدت، رفتار انتخاباتي حدادعادل را نبايد ناديدهگرفت. حداد سال 92 در حالي كه با ولايتي و قاليباف ائتلافي سه گانه را تشكيل داده بود، (تا بعد به نفع ديگري كناره گيري كند)، توجهي به اين ائتلاف نكرد و بدون نام بردن از گزينههاي ائتلاف كنار رفت و نامهاي كه نوشت بيشتر بوي حمايت از سعيد جليلي ميداد تا پايبندي به ائتلاف! اين رويكرد در انتخابات 94 نيز پيگيري شد ولي در ادامه همه شاهد بودند كه شعار وحدت اين جريان با رياست حداد عادل چگونه آن ها را به شكست كشاند.
گفته مي شود همين سازوكار وحدتي كه حداد تئورسين آن است، يكي از مشكلات اساسي قاليباف براي حضور در انتخابات به حساب ميآيد. زيرا حداد در انتخابات مجلسدهم محور وحدت قرار گرفت و سهم چنداني به قاليباف اختصاص نداد. از همين رو بود كه قاليباف نيز تلاش چشمگيري براي پيروزي آنها در تهران نكرد و به نظر ميرسد دلخوريهاي سال 92 همچنان ادامه دارد.
اين بي اعتمادي سبب شدهاست كه قاليباف آن شرط اصلي را براي اصولگرايان بگذارد و اعلام كند براي ورود به انتخابات بايد تنها گزينه اصولگرايان او باشد.چرا كه به وعدههاي «كنار كشيدن» آنها در روزهاي پاياني انتخابات يا سهمهاي انتخاباتي ديگر اعتماد ندارد.
بحران وحدت،ادعاي اتحاد!
از سويي ديگر حدادعادل و جريان پيروي او مدتهاست كليد واژهاي را با عنوان سازوكار وحدت دنبال ميكنند و در همين زمينه وي در گفتوگويي، هدف «منتقدان دولت فعلي» را در انتخابات پيش رو اينگونه بيان ميكند: «اولاً، با دست یافتن به سازوکاری برای رسیدن به وحدت و ثانیاً سازوکاری برای رسیدن به فرد واحد، این دو هدفی است که منتقدان دولت فعلی برای انتخابات آینده در پیش گرفتهاند.»
در همين راست اگر نگاهي نيز به سخنان ميرتاجالديني (معاون احمدي نژاد) بيندازيم خواهيم فهميد كه تكيه بر اين «سازوكار وحدت» بدون شك مشكل كساني است كه ميخواهند اصولگرايان را مديريت كنند، اما توان آن را ندارند. ميرتاجالديني حرف حداد را تكرار ميكند و ميگويد: «سران جریان ارزشی و انقلابی وهمچنین چهره های شاخص این جریان در تلاش هستند تا در مرحله اول وحدت گفتمانی و سپس وحدت کاندیدایی را در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو محقق سازند.»
با تحليل محتواي اظهارات اين افراد درخواهيم يافت كه اصولگرايان با مشكل بزرگي براي انتخابات 96 روبهرو هستند. آنها اگرچه تلاش ميكنند در مقابل رقيب نمايش دهندكه همه چيز تحت كنترل است، اما واقعيت اينگونه نيست و اين جريان در مهمترين بخشها (و حتي لايههاي بالايي) هنوز هيچ مدلي هم براي رسيدن به وحدت ندارند. چه برسد به اينكه بخواهند اين مدل وحدت را عملياتي كرده و به خروجي آن كه يك كانديدا در مقابل روحاني است، دست پيدا كنند.
منبع: قانون