خرداد: محمود احمدینژاد دست از انتخابات نمیکشد و این روزها تلاش بیشتری برای حضور مجدد یارانش در انتخابات ریاست جمهوری انجام میدهد. اوعلاوه بر سفرهای استانی، صدور بیانیه، پخش کلیپ، سخنرانی، تحرکات توئیتری ومجازی، دست به نامهنگاری زده و چندین نامه به مردم، روحانی و ترامپ نوشته است. احمدینژاد در این نامهها به سبک و سیاق احمدینژادی خود اتهامات ریز و درشتی را به روحانی و دیگران زده است. این تلاشها نشان میدهد که رئیسجمهور سابق ترسی از دوقطبی کردن کشور ندارد و با وجود اینکه ازحضور و دوقطبی کردن فضای کشور منع شده، اما فعالیتها خود را در این راستا بهکار گرفته است. آنها حتی اعتنایی به قانون نداشته و زودتر از موعد رسمی تبلیغات انتخاباتی، اقدام به برگزاری کنفرانس مطبوعاتی میکنند! برای بررسی تحرکات اخیر احمدینژاد «آرمان» با سیدحسن رسولی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان گفتوگویی کرده که متن آن را در ادامه میخوانید.
به نظر میرسد که رئیسجمهور دولتهای نهم و دهم در روزهایی که بسیاری از فعالان سیاسی تاکید بر اتحاد و انسجام ملی دارند، تلاش میکند که این انسجام شکل نگیرد. او با انتشار گاهو بیگاه نامهها و اطلاعیههایی، بحثهای عجیبی را مطرح میکند. علت این تحرکات احمدینژاد در این برهه زمانی چیست؟
آقای احمدینژاد و حلقه اطرافش با حمایت همهجانبه جریان اصولگرایی موفق شد که علاوه بر شهرداری تهران، به مدت دو دوره چهار ساله اداره قوه مجریه را بر عهده بگیرد. همین موضوع سبب شد که احمدینژاد به عنوان نگرشی سیاسی در صحنه سیاسی کشور به عنوان «واقعیت» بروز و ظهور پیدا کند. طبیعی است که یک جریان سیاسی برای ادامه حیات خود، در مواجهه با مسائل روز به طریقهای مختلفی موضعگیری کرده و گاهی این مواضع را به اشکال گوناگونی مطرح کند. به عقیده من اصل این فعالیتها مشکل چندانی ندارد، اما در مساله احمدینژاد به نظر میرسد که درآستانه برگزاری دو انتخابات مهم درماههای آتی، دامنه این فعالیتها گسترش یافته واحتمالا درآینده نیز برحجم این تحرکات افزوده خواهد شد.
احمدینژاد با این فعالیتها چه هدفی را دنبال میکند؟
من فکر میکنم که فعالیتهای آقای احمدینژاد دو هدف را درعرصه داخلی دنبال میکند. هدف نخست، انتقال این پیام به جریان اصولگرایی است که تا زمانی که حلقه احمدینژاد، از سوی اصولگرایان به عنوان یک کانون موثر مورد اعتنا و جلب مشارکت قرار نگیرد، جریان اصولگرایی با تکیه بر سایر ظرفیتها موفق نمیشود که قوام و اثربخشی قابل توجهی داشته باشد. به عبارتی،کشمکشهای درون جریان اصولگرا با حلقه احمدینژاد که دردولت دهم و پس از یازده روز خانهنشینی، تحت عنوان«حلقه انحرافی» شناخته شد، جریانی است که ادامه داشته و ادامه خواهد داشت و با غیبت این مجموعه درگردهمایی اخیر جبهه مردمی نیروهای انقلاب به نظر میرسد که بر شدت این فعالیتها افزوده خواهد شد تا خود را ثابت کنند. سوگیری دیگر این تحرکات معطوف به اثرگذاری بر دو رویداد مهم انتخاباتی سال آینده در مواجهه با دولت آقای روحانی است. آقای روحانی که برای بار دوم قرار است در معرض رای مردم قرار گیرد، بهطور طبیعی توسط منتقدان خود که حلقه آقای احمدی نژاد هم یکی از این منتقدان است، مورد نقد و چالش قرار خواهد گرفت. این هجمهها نیز میتواند دو دلیل داشته باشد: نخست به دلیل دفاع از عملکرد هشت ساله احمدینژاد و سپس به علت اثرگذاری بر فضای سیاسی و انتخاباتی. به عقیده من، پس از منع احمدینژاد برای حضور در عرصه انتخابات، گستره این فعالیتها در آینده ادامه پیدا خواهد کرد، اما آنچه در این جهتگیری دوگانه احمدینژاد مشهود است، عدم وجود انسجام در کلیت اصولگرایی و حتی در جریان نزدیک به احمدینژاد است. به گونهای که امروز اکثریت وزرا و سایر نیروهای سیاسی همراه آقای احمدینژاد به صورت تلویحی و آشکار از او اعلام جدایی کردهاند و جبههها و جریانات سیاسی دیگری را راهاندازی کردهاند. باید توجه کرد که از درون حلقه احمدینژاد، معاون اجرایی او اعلام کاندیداتوری کرده است. احمدینژاد در اطلاعیهای که صادر کرد، اعلام کرد که از هیچ کاندیدایی حمایت نخواهد کرد، اما بقایی در اظهاراتش به خود «احمدینژاد ثانی» لقب داده است و در کمال ناباوری و با وجود موضعگیری احمدینژاد، اعلام کاندیداتوری کرده است. اکنون به نظر من، وجود تشتت، واگرایی و عدم همبستگی در همه لایههای سیاسی مرتبط با جریان اصولگرا به عنوان یکی از واقعیات مهم و اساسی حاکم بر فضای فعالیتهای سیاسی جریان اصولگرا قابل توجه است.
بسیاری معتقدند که احمدینژاد بهطور کلی از اصول فاصله گرفته و حتی برای حضور در قدرت، نیمنگاهی به جذب آرای مخالف نظام را دارد. آقای کنعانی مقدم نیز که یک چهره اصولگراست، چنین مطلبی را به یکی از رسانهها گفته است. تا چه اندازه این تحلیل منطقی است؟
در یک صورت ممکن است که این گمانهزنی صحیح باشد که آقای احمدینژاد قرار برحضور انتخاباتی با آقایبقایی داشته باشد، اما اگر او درعمل به اطلاعیهای که منتشر کرد صادق باشد، بعید میدانم که مخاطبان خاصی را به عنوان سازمان رای، چه در داخل کشور و چه در خارج کشور مورد توجه قرار داده باشند. به نظرم باید کمی صبر کرد تا ببینیم تکلیف مناسبات احمدینژاد با بقایی و مشایی در دو ماه آینده که روزهای سرنوشتساز منتهی به انتخابات ریاست جمهوری است، به کدام سمتوسو میرود.
یکی از بحثهایی که در این روزها مورد ادعای تیم احمدی نژاد و به ویژه بقایی و مشایی بوده، بحثهای مربوط به آزادی مدنی است. چطور میشود که این گروه چنین ادعایی را مطرح کنند، در صورتی که در دورهای که در راس قوه مجریه بودند، کاملا خلاف آن عمل کردند؟
اگر این فرض را بپذیریم که آقای بقایی بر اساس برنامهای از پیش تعیین شده اعلام کاندیداتوری کرده و توافقات پنهان با احمدینژاد و سایر اعضای موثر حلقه او باعث شده که او پا به عرصه انتخابات بگذارد، در اینصورت باید گفتمان قابل ارائه خود را برای فضای انتخاباتی آینده کشور اعلام کنند. شاید بتوان از طرح این گونه مفاهیم مانند آزادیهای مدنی، بهعنوان تلاش برای تبیین گفتمان حلقه احمدینژاد برای حضور موثر در عرصه انتخابات آینده نام ببریم.