خرداد:سال 95 آکنده از اتفاقات تلخ و شیرین بود که متأسفانه اتفاقات تلخ بیشتر به چشم آمد. از فقدان ناگهانی شخصیتهای ملی تا مرگ بیش از یکصد و ده نفر از اهالی فرهنگ و سوختن جانگداز 16 آتشنشان فداکار...
علیرضا خانی سردبیر در یادداشتی در روزنامه اطلاعات، نوشت: اما آنچه در سال 95 به اوج رسید، کمرنگ شدن ارزشها و معیارها نزد بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی بود. منظور بیاخلاقی و دروغپراکنیهایی که معمولاً در ماهها و روزهای نزدیک به انتخابات رواج مییابد نیست.
این اتفاق که البته افتاد و هنوز هم در حال افتادن است و احتمالاً در ایام بعد از تعطیلات با نزدیکتر شدن به انتخابات بیشتر و بیشتر خواهد شد.
منظور این سخن، تخریب معیارهای رسمی و نابودکردن اعتماد و اعتبار نهادهای حاکمیتی به قصد بهرهمندی از سود سیاسی است.
هر گاه نزد کارشناسان، درباره شاخصهای کشور اختلافنظر میشد، «فصلالخطاب» آمارهای رسمی مرکز آمار ایران یا وزارتخانه و سازمان مربوطه بود.
مثلاً اگر آمار بیکاری نامعلوم بود، همگان منتظر میشدند تا وزارت کار یا مرکز آمار ایران نرخ رسمی بیکاری را اعلام کند یا چنانچه نرخ تورم یا رشد اقتصادی نامعلوم بود، چشم به بانک مرکزی یا سازمان مدیریت و برنامهریزی میدوختند؛ با این اعتماد و اطمینان که آمارهای این نهادهای رسمی، با یک مکانیزم در همه دولتها محاسبه میشود. چنانچه مردم عادی، به آمارها شک میکردند، کارشناسان مربوطه اعم از نمایندگان مجلس یا فعالان اقتصادی و سیاسی یا کارشناسان و خبرگان رسانهها، به مردم میگفتند که نرخ تورم را نمیتوان براساس گرانشدن گوشت حدس زد. نرخ تورم، میانگین دقیقی از تغییر قیمت(مثبت یا منفی) همه کالاها و خدمات است که توسط مکانیزم دقیق و ثابتی در بانک مرکزی یا مرکز آمار ایران محاسبه میشود چون یک فرد نمیتواند نرخ تورم را محاسبه کند. اینکار نیاز به سنجش تغییر قیمت در همه نقاط کشور دارد و بنابر این یک سیستم میتواند این کار را انجام دهد که دانش و پرسنل متخصص کافی در اختیار داشته باشد.
اما در سالی که گذشت همه چیز تغییر کرد. تلویزیون به راحتی با یک سبزیفروش دورهگرد مصاحبه میکند و از او میپرسد شما نرخ تورم 7 درصدی که دولت مدعی است را قبول دارید و او پاسخ میدهد: نه، تورم بالای 50 درصد است! با این کار همه حیثیت علمی یک تیم متخصص و نیز دانشگاههایی که آنها تحصیل کردهاند و اعتبار 70 ساله بانک مرکزی، یکجا توسط یک سبزی فروش نابود میشود!
در مورد آمار رشد اقتصادی، نرخ بیکاری و نرخ رشد سرمایهگذاری و... هم همین وضع برقرار است. بسیاری از فعالان سیاسی و رسانهای، عملاً و علناً آمارهای رسمی را به سخره میگیرند و صراحتاً به مردم میگویند که این آمارها دروغ است و به آنها اعتماد نکنید.
این تیشه برداشتن و به ریشه معیارها زدن، کاری بس خطرناک است. وقتی به مردم میگوییم به آمارهای حاکمیت اعتماد نکن، در واقع میگوییم که به حاکمیت اعتماد نکن و این نکته مهم را فعالان سیاسی و سیاسیکاران ما درک نکردهاند. درک نکردهاند که وقتی حیثیت و اعتبار هفتاد ساله و هشتاد ساله و صدساله یک نهاد رسمی را نابود میکنیم، فردا اگر همین نهاد دست ما افتاد، مردم همه حرفهای راست ما را هم دروغ خواهند گرفت چون نهادهای حاکمیتی را به دست خودمان نابود و بیاعتبار کردهایم. درک نکردهاند که جنگ تبلیغاتی و رقابت سیاسی هم از قواعدی پیروی میکند و در هیچ جای دنیا، جناحهای سیاسی مجاز و موجه، «معیار»ها را هیزم آتش مبارزه انتخاباتی نمیکنند...
این سخن مبالغه آمیزی نیست. بسیاری از رسانهها در صفحه اولشان و صدا و سیما در برنامههایش، آشکارا به مردم تفهیم و تلقین میکنند که به آمارهای رسمی اعتماد نکنند... آنها اهداف سیاسی دارند اما نمیدانند چه لطمه سنگین و پرهزینهای به سرمایه ملی «اعتماد» میزنند و به قول سعدی علیه الرحمه، بر سر شاخ بن میبرند... کار به جایی رسیده است که نه تنها آمارهایی که بر اساس «فرمول» محاسبه میشود، نظیر تورم و بیکاری و رشد اقتصادی را تکذیب و تخریب میکنند، بلکه آمارهایی که با شمارش به دست میآیند را تحریف میکنند و دروغ میخوانند! رئیس مرکز آمار روز دوشنبه گذشته نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 95 را تشریح کرد و گفت که نرخ رشد جمعیت امسال به 24/1 درصد رسیده است(یعنی سالانه حدود یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه میشود) برخی خبرگزاریهای بزرگ و نیز روزنامههایی که با دولت ناهمسو هستند با تیتر بزرگ نوشتند که نرخ رشد جمعیت کشور منفی شد!!
بیاعتبار کردن آمارهایی که توسط یک نهاد رسمی حاکمیتی ارائه میشود نوعی جدید از هنجارشکنی سامان یافته است که البته با اغراض سیاسی و جناحی انجام میشود اما ضربهای سهمگین در ابعادی ملی به اعتماد عمومی وارد میکند که نتایجی تلخ خواهد داشت. اگر کنشگران سیاسی، درکی ملی و وسیع داشته باشند، از تداوم آن در سال جدید جلوگیری خواهند کرد.