اعتياد به موادمخدر چه
سازوكاري دارد؟ هنگامي كه يك فرد در پي سرخوشي است يا آنكه درد و رنج او را
عذاب ميدهد، براي كاهش درد و رنج يا رسيدن به سرخوشي به موادمخدر پناه
ميبرد. ولي اين كار بسيار پرهزينه و داراي عواقب خطرناكي است و اگر چنين
عواقبي نداشت كه همه از آن استفاده ميكردند. به همين دليل افراد ضعيف كه
به لحاظ روحي و رواني كمبود دارند، مرتكب اين خطا ميشوند و براي رسيدن به
آرامش كوتاهمدت، با دستان خود آينده را تباه ميكنند. چگونه؟ هنگامي كه يك
مقدار محدود موادمخدر مصرف ميكنند، اين مواد تاثيري در بخشي از مغز آنان
ميگذارد كه احساس درد و رنج را از ميان ميبرد و نوعي سرخوشي به
مصرفكننده ميدهد. اين مواد منشأ درد را درمان نميكند، بلكه فقط احساس آن
را از ميان ميبرد. اين احساس موقتي است و بلافاصله و پس از چند ساعت
اثرات مواد زايل ميشود و دوباره احساس درد و رنج ظاهر ميشود. ولي اينبار
فرد معتاد چون شيريني اعتياد و حذف درد زير دهانش مزه كرده، با شور و شوق
بيشتري به سوي مصرف مواد ميرود. ولي نكته اينجاست كه پس از مدتي سيستم بدن
او با مقدار مواد مصرفي عادت ميكند و درد را از ميان نميبرد. در اين
مرحله معتاد در يك دوراهي قرار ميگيرد. اگر همان مقدار قبلي را مصرف كند
وضع درد و رنج او هيچ فرقي با پيش از اعتياد نخواهد داشت. اگر مواد را قطع
كند، حتي از پيش از اعتياد درد و رنج بيشتري را احساس خواهد كرد. پس
چارهاي ندارد كه فاصله مصرف مواد را كم يا دوز آن را بيشتر كند. اين
فرآيند به مرور ادامه مييابد تا جايي كه فرد معتاد دچار «اُوِر دوز» شده و
رو به قبله دراز ميشود! تاكنون شايد شنيده باشيد معتاداني كه در پي ترك
اعتياد هستند، چقدر فشار را تحمل ميكنند و چه مقدار مواد واسطه بايد مصرف
كنند تا بتوانند از اين مرحله عبور كرده و به شرايط عادي بازگردند؛ ترك
اعتياد يكي از سختترين آزمونها براي هر معتاد است.
اكنون ببينيم اين فرآيند در سياست چگونه رخ ميدهد؟ اعتياد به نوعي كوشش
براي رسيدن به لذت و آرامش از طريق دور زدن اصل ماجرا و عبور از ميانبر
است. اعتياد در سياست نيز همين است. پيدا كردن راهي به عنوان ميانبر براي
رسيدن به صندلي قدرت و هدف نهايي است. يكي از مهمترين ميانبرها دادن
وعدههاي سرخرمن و دميدن در كوره مردمفريبي است. كساني كه مدعي بودند كه
ميخواهند دنيا را از لوث وجود فساد و ظلم و تباهي پاك كنند، وقتي كه از
قدرت كنار رفتند، فاسدترين دولت تاريخ ايران را براي مردم به ميراث
گذاشتند. كساني كه ميخواستند با همين نوع شعارها عدالت و مهرورزي را در
جامعه و حتي جهان نهادينه كنند وقتي كه رفتند نه تنها از عدالت خبري نبود،
كه تخم كينه را حتي ميان خودشان چنان كاشتند كه ميوههاي آن به سرعت رسيده
است. اكنون نيز با فرآيند مشابهي روبهرو هستيم. وعدههايي براي رايآوري
داده ميشود كه ابتدا سرخوشانه ميآيد. اينكه به هر بيكار ٢٥٠ هزار تومان
كارانه ميدهيم، حتي نام آن را هم بيتناسب انتخاب ميكنند! اينكه اقتصاد
را در ٤ سال ٥/٢ برابر ميكنيم. يا سالانه يكونيم ميليون شغل ايجاد
ميكنيم. براي ازدواج جوانان چنين و چنان ميكنيم. يارانه دهكهاي پايين!
را سه برابر ميكنيم و الي آخر. ولي اين شعارها در كوتاهمدت آرامش و
رضايتخاطر سياسي براي گوينده آن ايجاد ميكند ولي اين رضايتخاطر بسيار
كوتاهمدت است. درد سياسي در جاي خود هست ولي اين شعار اجازه نميدهد كه آن
درد ديده و احساس شود. هنگامي كه نتايج نظرسنجيها را ميبينند، متوجه
ميشوند كه درد هست، حتي بدتر از گذشته شده است. لذا دوز شعارها را بالاتر
ميبرند، يكباره براي كل جامعه نسخه يارانه ١٥٠ هزارتوماني ميپيچند. ولي
نميدانند كه جامعه متوجه اين فرآيند است و به آن ميخندد و منتظر وعدههاي
نجومي بعدي ميماند. جايي ميرسد كه وعدهدهنده مجبور است «اُوِر وعده»
كند و مثلا بگويد به هر ايراني يك خانه ويلايي شيك با وسايل و تجهيزات
ميدهد، همه دختران را صاحب شوهر و همه پسران را صاحب زن ميكند. به همه يك
خودروي خوب ميدهد.
از يك ميليون تن پتروشيمي بهجاي ٦٠٠ هزار شغل، يك ميليون شغل ايجاد
ميكند! و اينجاست كه شعار تبديل به ابتذال ميشود و سياستمدار «اُوِر
وعده» سنكوپ سياسي ميكند.
اين فرآيند اعتياد سياسي يك وجه ديگر هم دارد. حمله كردن به دولت، براي كسب
راي و تشفيخاطر سياسي. اين رفتار نيز به طور دقيق كاركرد مواد تخديري را
دارد. چون مطابق قاعده و حديث مشهور؛ نفرت و بغض نسبت به چيزي موجب
نابينايي و ناشنوايي فرد نسبت به آن چيز ميشود. از اين رو شدت حملات به
دولت را زياد ميكنند ولي هنگامي كه ميبينند اثر ندارد و مردم باور
نميكنند يا حتي اگر باور كنند هم به معناي اثبات نقدكننده نيست، لذا براي
كسب راي حملات را بيشتر و بيشتر و تندتر و تندتر ميكنند. مشكل اين نحوه
سياستورزي، سلب اختيار و تفكر است و فرد را مجبور ميكند كه هيچگونه
عقبنشيني نكند و تمام اشتباهات را نيز توجيه كند و با سرعت بيشتري به نقطه
سقوط نزديك شود و با شتاب به آنچه از آن گريزان است نزديك شود. اين ذهنيت
معيوب متوجه نيست كه ابتدا بايد چند نقطه قوت و دستاورد دولت را بگويد بعد،
چند مورد را هم نقد كند و سپس نشان دهد كه او چرا و چگونه ميتواند از اين
دستاوردها دفاع كند و ضعفها را بپوشاند. اين سياستورزي مبتني بر وعده و
دشمني چشم و گوش بسته با دولت، همان اسب سركشي است كه سوار خود را به
پرتگاه خواهد برد، و تا لحظه سقوط نيز بايد «اور وعده» كرده و طبل دشمني را
پرسروصداتر كند.