میزان مشارکت سیاسی مردمان این سرزمین در منطقه خاورمیانه یگانه بیهمتاست و به همین یگانگی است که فخرفروشی مقامات نظام و مباهاتشان به «دموکراسی ایرانی» را موجب میشود اما همانطور که میشود به دولت یازدهم ایراد گرفت که چرا به «رشد بیکیفیت» اقتصاد اینهمه مباهات میکند، به مسوولین مختلف حکومت هم باید تذکار داد که فکری به حال کیفیت دموکراسی در کشور بکنند چون در طول دو دههی اخیر و در هر سیکل سیاسی، وضعیت اخلاقی رقابتها بدتر و بدتر شده و این احتمال تلخ و تکاندهنده هم وجود دارد که هر کس بیاخلاقی بیشتری کند، اقبال بیشتری هم یابد که میگویند «الناس علی دین ملوکهم».
اگر ۲۰ سال پیش فیلم ساختگی «کارناوال عاشورا» قرار بود یک کاندیدای ریاستجمهوری را سستایمان و بیاعتنا به مبانی اعتقادی مردم نشان دهد، ۸ سال پیش «بگم بگم»ها، جبههای از نیروهای انقلاب را هدف قرار داد که وجهمشترکشان، فقط نگرانی از عمق تخریبهای آن دولت کذایی بود. خلاصه که درشتگویی و خلاف واقع، شده است یکی از ملزومات انتخابات و به ویژه انتخابات ریاستجمهوری. جالب آنکه داعیهداران امروز اخلاق، ۸ سال پیش هیچ نگرانی خاصی از این بابت نداشتند و به کاندیدای جناحشان کوچکترین تذکری ندادند که افشاگری و رو کردن پرونده، شیوهی پسندیدهای نیست. پس تعجبی ندارد که از یکسو دولت مستقر را به بیاخلاقی و سوءاستفاده از موقعیت خود متهم کنند و از سوی دیگر شیوه افشاگری را پیش بگیرند.
یکی از جدیدترین شاهکارهای افشاگری، مربوط است به جناب «حسین دهباشی»، کارگردان محترم فیلم تبلیغاتی آقای روحانی در سال ۱۳۹۲٫ ایشان فرمودهاند که آن سال رییس کمپین تبلیغاتی آقای روحانی شدند و طراحی کردند و جمله نوشتند و حرف یاد آقای روحانی دادند تا بالاخره رییسجمهور شد.
لابد اعضای آن ستاد به گفتههای جناب دهباشی پاسخ میدهند اما برای نگارندهی این سطور، پرسشهایی مطرح شد که امیدوار است پاسخی در پی داشته باشد و البته این پرسشها بر فراز انبوهی از سوالات بیجواب قبلی، مانند ماجرای ورود و خروج ایشان در پروژه تاریخ شفاهی، میزان صلاحیت و تخصصشان در دسترسی به منابع آرشیوی خاص، ادعاهای مصاحبهشوندگان و… مطرح میشود که با تاکید مجدد، امید است پاسخی هرچند کوتاه بیابد.
پرسش اول را با این فرض مطرح میکنم که همهی ادعاهای جنابتان صحیح باشد. دلیل مطرحکردن این سخنان در این مقطع زمانی، یعنی در آستانهی انتخابات چیست؟ شما بارها نشان دادهاید که از دولت روحانی عصبانی هستید اما چون دلایل آن را نفرمودید، عصبانیتها، اعتراض به بیکلاهماندن سرتان تعبیر شد. آیا انتخاب این مقطع برای افشاگری، احتمال درستی گزاره دشمنانتان را تقویت نمیکند؟
سئوال دیگرم این است که میدانستید با چه کسانی گفتوگو میکنید یا نمیدانستید؟ اگر میدانستید، پس احتمال میدادید که صحبتهایتان با تقطیع و تدوین خاص و با موسیقی زیرصدای خاصتر، قرار است به مثابه مستندی از کشف یک شبکهی جاسوسی عمل کند و به آن راضی بودهاید. اما ممکن است پاسخ شما، نشناختن مصاحبهکنندگان باشد. اولاً از جنابتان بعید است که با آن دانش مستندسازی، در چنین دامی بیفتید و ثانیاً چگونه سوالات جهتدار مجری شما را متوجه نکرد که در چه زمینی بازی میکنید.
پرسش سومم این است که این جسارت و جرأت را چگونه در خود تقویت کردهاید که ادعا کنید در دهان حسن روحانی حرف گذاشتهاید و او به الگوی شما رفتار کرده که رییسجمهور شده است؟ همهی کسانی که شیخ دیپلمات را میشناسند، میدانند که یکی از مشخصههای او (بدون قضاوت و ارزشگذاری اخلاقی) تکروی و کماعتنایی به سخنان اطرافیان است. حالا بگویید آن مهره مار را از کجا آوردهاید که توانستهاید به یکی از سختجوشترین مقامات این نظام، حرفزدن یاد بدهید و جمله در دهانش بگذارید؟!
در ادامهی همین پرسش؛ شما ادعایی که کردهاید و ارائهی بینه هم بر عهدهی شماست اما بینه را چندی قبل از ادعا ارائه کردهاید و آن مصاحبههای ارزشمند شما با فعالان سیاسی کشور و پخش اینترنتی آن در سایت تاریخآنلاین است.
جناب دهباشی عزیز! به عنوان کسی که هفت هشت سال در حوزهی تاریخ خبرنگاری کرده است، به شما توصیه میکنم بار دیگر و اینبار بهعنوان مخاطب، فیلم مصاحبههای تاریخآنلاین را تماشا کنید؛ حتماً متوجه میشوید که مجری، در اکثر موارد بیدلیل میان حرفهای مصاحبهشونده میپرد و جملات او را ابتر میکند. حتماً خواهید دید که مصاحبهشونده ادعایی میکند اما مجری به دلیل ضعف دانش تاریخی، نمیتواند بگوید این ادعا صحیح نیست. دقت که کنید میبینید خیلی از اوقات حواس مجری جمع نیست و دارد سئوال بعدی را در ذهن طراحی میکند و ناگهان پرسشی بیربط به میان میآورد و… فیلمها را با دقت تماشا کنید تا چیزهای بیشتری دستتان بیاید اما من ماندهام که با این سطح از دانش تاریخی و توانایی اداره یک مصاحبهی تلویزیونی، چگونه کسی را که تا مقطع ۹۲، فقط ریاست جمهوری را در کارنامه نداشت، چنان تحت تأثیر قرار دادید که چون موم در دستانتان بود و از الگوهای شما پیروی کرد و رییسجمهور شد.
جناب دهباشی عزیز! باور کنید من هم شخصاً گلهمندیهای بسیاری از ستاد و صف آقای روحانی دارم. خیلیهای دیگری هم که از نزدیک با آن دوستان کار کردهاند شاکیاند که در بسیاری از موارد هم حق دارند. حتی میتوانیم بگوییم روحانی کمتر از انتظارمان ظاهر شده یا اینجا و اینجا و آنجا بد کرده و اشتباه کرده و چه و چه. اصلاً ممکن است به این نتیجه برسیم که ماندن روحانی، به زیان ایران و ایرانیان است و او باید برود و… اما هر کاری چارهای دارد و نمیتوان هر ادعایی را هر جایی مطرح کرد. حداقل ادعایی بکنید که ابعادش قابل احصا باشد با به قول آن گنجشگ، بگنجند!