counter create hit چرا جوانان به «خانه مجردي» روي مي‌آورند؟
۲۳ مهر ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۸
کد خبر: ۲۲۰۳۴
«تنهايي عاطفي» پديده‌ اي ويژه کلانشهرنشينان جوان؛

چرا جوانان به «خانه مجردي» روي مي‌آورند؟

حدود هشت عامل در روي آوري جوانان به زيست مجردي در شهرهاي بزرگ نقش دارند و بايد روي اين‌ها کار جدي صورت بگيرد. يکي از مهم‌ترين اين دلايل، افزايش سن ازدواج است. متأسفانه با وجود جمعيت جواني که داريم، سن ازدواج مدام بالا مي‌رود.

دکتر محمود گلزاري روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبائي تمرکز ويژه‌اي بر مسائل خانواده و آسيب‌شناسي آن دارد. اين روانشناس در گفت وگويي با پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري به بررسي مسائل و مضرات زندگي در «خانه‌ها‌ي مجردي» پرداخته است. وي در اين گفت‌وگو ضمن بررسي علل شکل‌گيري اين پديده در ايران، به پديده‌ي «تنهايي عاطفي» اشاره کرده و برخي راه‌هاي درمان و کنترل آن را نيز برشمرده است.بخشي از ديدگاههاي اين استاد دانشگاه چنين است:
حدود هشت عامل در روي آوري جوانان به زيست مجردي در شهرهاي بزرگ نقش دارند و بايد روي اين‌ها کار جدي صورت بگيرد. يکي از مهم‌ترين اين دلايل، افزايش سن ازدواج است. متأسفانه با وجود جمعيت جواني که داريم، سن ازدواج مدام بالا مي‌رود. ما معتقديم افزايش سن ازدواج در دختران به سبب تجردهاي ناخواسته است. يعني دختران مي‌خواهند ازدواج کنند، اما نمي‌شود.در پسران اما بي‌رغبتي به ازدواج وجود دارد. ميل به بزرگ ‌شدن، جوان ‌شدن و بال‌ درآوردن و استقلال پيدا‌کردن را اصلاً خداوند در وجود انسان قرار داده و يکي از زمينه‌هاي فطري ازدواج همين گرايش است؛ يعني فراتر رفتن از آشيانه‌ خانه‌ پدري و تشکيل خانواده. حالا وقتي اين نياز و ميل و گرايش براي پرواز از اين آشيانه ظهور پيدا کرده و زمينه‌ها و لوازمش هم مثل رشد جسمي، استقلال فکري، استقلال اجتماعي و يک مقداري توانايي‌هاي تحصيلي و گاهي شغلي فراهم شده است، اما آن خانه‌ دوم که بايد سرمايه‌گذاري اصلي روي آن باشد -يعني ازدواج- فراهم نيست، فرد در اين وضعيت سعي مي‌کند که اين ميل به استقلال را با رفتن به خانه‌ مجردي پاسخ دهد. به همين دليل اگر ما بخواهيم موج اقبال به خانه‌هاي مجردي را کم کنيم، بايد مسأله‌ ازدواج را جدي بگيريم.
دومين نکته، تفاوت نسلي است. همزمان با بزرگ‌شدن کودکان از نظر سنّي، اين تفاوتي که بين آن‌ها و نسل قبل پيدا مي‌شود، تا حد تعارض جدي است. نسل جديد افکارش، گرايش‌هايش و علايقش نسبت به مسائل مختلف تغيير کرده و گاهي حتي اين فاصله فاصله‌ قرني است. در گذشته شايد هر 50 سال يک نسل بود، اما امروزه فرزندان در مواجهه با سرعت رشدي که در جهان وجود دارد و اطلاعاتي که مدام عرضه مي‌شود، به ‌سرعت از پدر و مادر فاصله مي‌گيرند. پدر و مادر از طرفي همچنان پاي در سنت‌ها دارند؛ نه ‌تنها در سنت‌هاي مثبت، که در تعصب‌ها، در نشناختن روحيات نوجوانان و جوانان، و پافشاري براي اين‌که آن‌ها را مثل خودشان کنند. اغلب آن‌ها حتي خودشان هم «فرزند زمانه‌ خود» نيستند. درگير شدن پدر و مادر با فرزندان حتي به خاطر مسائلي ساده مثل آرايش موي يک پسر تا لباس يک دختر براي تحميل‌ کردن ديدگاه‌هاي مختلف بر فرزندان صورت مي‌گيرد.من به عنوان يک روانشناس مي‌گويم که محدود کردن شديد و اجازه ‌ندادن به فرزندان براي استقلال، باعث اين ‌چنين عصيان‌هايي مي‌شود. اين «تفاوت نسلي» تبديل مي‌شود به «تعارض نسلي» و گاهي هم به «گسست نسلي». گاهي اين شکاف نسلي پديده‌ي خانه‌هاي مجردي را ايجاد مي‌کند و افراد احساس مي‌کنند که بايد از جايي که مرتب در معرض ملامت و نصيحت هستند، دور شوند.
مسأله‌ بعدي که در شرايط کنوني بسيار مهم است، مهاجرت‌هاي تحصيلي است. ما حدود چهار و نيم ميليون دانشجو داريم. بعضي از اين دانشجويان در شهرهاي خودشان دانشجو هستند، ولي بخش عمده‌اي به شهرهايي غير از شهر خودشان مي‌روند. از اين تعداد، بخش عمده‌اي خوابگاه ندارند و به پانسيون‌ها مي‌روند يا اينکه ناچارند در خانه‌هاي مجردي سکونت کنند.
مسأله بعدي افزايش طلاق است. در حال حاضر در شهر بزرگي مثل تهران، 40 درصد از زوج‌ها در چهار سال اول زندگي‌شان به طلاق مي‌رسند. کل طلاق‌ها در کشور در سال 91 بين 19 تا 20 درصد و اغلب در سن جواني بوده است. در طلاق، زنان جوان بيشتر از مردان صدمه مي‌بينند. دختران زيادي به ما مراجعه مي‌کنند که بعد از گذشت مدتي از طلاقشان، به دليل ناراحتي‌هايي که دارند يا به دليل نگاه‌هاي غم‌انگيز و ملامت‌بار خانواده‌شان يا به دليل برخي مسائل ديگر، گرايش به زندگي در خانه‌هاي مجردي دارند. يکي از راه‌هايي که به‌خصوص دختران پس از طلاق پيش مي‌‌گيرند، خانه‌هاي مجردي است و خانواده‌ها هم بعد از مدتي به خاطر اختلافات و درگيري‌هايي که با فرزندشان دارند يا به سبب مسائل مالي، ديگر مثل قبل چندان مقاومتي براي نرفتن آن‌ها به خانه‌هاي مجردي از خودشان نشان نمي‌دهند.واقعاً اين مسأله‌ جدي است که ما قبل از ادواج کم کار مي‌کنيم و بعد از طلاق هم اصلاً کار نمي‌کنيم! يعني اگر 40 درصد يا 30 درصد از جوانان ما در شهرهاي بزرگ به طلاق مي‌رسند، با ‌جوان طلاق ‌گرفته و به ‌خصوص دختران طلاق ‌گرفته چه بايد کرد؟ تنهايي‌هاي ايشان، ناامني‌هاي اجتماعي‌، مشکلات خانوادگي‌شان، با اين‌ها چه‌ بايد کرد؟ ما برنامه‌ جدي براي بعد از طلاق نداريم.
مسأله‌ بعدي، الگوبرداري از اطرافيان است. اين مسأله دارد زياد مي‌شود و حتي به سمت هنجارشدن پيش مي‌رود. بنده اين عواملي را که عرض کردم -تأخير در سن ازدواج، تعارض‌هاي نسلي، استقلال‌طلبي، مهاجرت تحصيلي، مقاومت‌نکردن خانواده‌ها، افزايش طلاق، الگوبرداري از دوستان و هنجار‌شدن زندگي مجردي- از مهم‌ترين عوامل افزايش پديده‌ي خانه‌ي مجردي مي‌دانم.
ناراحتي‌هاي فردي و اجتماعي خانه‌هاي مجردي زيادتر از آن است که بشود ناديده‌شان گرفت. برخي را من مي‌شمارم: يکي از مهم‌ترين‌ آن‌ها احساس تنهايي است. درست است که ابتدا حس استقلال‌طلبي و ماجراجويي وجود دارد، اما پس از مدتي افراد دچار احساس تنهايي مي‌شوند. از پديده‌هاي رو به گسترش جهان معاصر در شهرهاي خيلي بزرگ، همين حس تنهايي است. اين حس را به دو قسمت کرده‌اند؛ «حس تنهايي عاطفي» که آدم احساس مي‌کند کسي را ندارد تا با او درد و دل کند و حرف بزند. گاهي هم «حس تنهايي اجتماعي» که شخص در جمع است، ولي احساس مي‌کند با کسي هماهنگ نيست. حس تنهايي باعث بسياري از مشکلات است؛ آدم‌ها را به افسردگي مي‌کشاند و گاهي حتي زمينه‌هاي گرايش به خودکشي را ايجاد مي‌کند. به همين دليل آمار خودکشي در زيست‌هاي مجردي بسيار بيشتر از خانواده‌هاست.
مسأله‌ ديگر، گرايش به انواع و اقسام اعتيادها است که ديگر الان رايج‌ترين‌شان، اعتياد به انواع مواد مخدر يا اعتياد به الکل يا اعتياد به اينترنت است. يک لپ‌تاپ دارد و در خانه‌ مجردي اعتياد به اينترنت پيدا مي‌کند که دست ‌کمي از اعتياد به مواد مخدر ندارد و همان آسيب‌ها را دارد؛ مثل ناتواني‌هايي جنسي، مثل شرايط روحي بد. اين‌ها جزو زمينه‌هايي است که در خانه‌ مجردي خيلي بيشتر است، چون اين افراد هم احساس تنهايي مي‌کنند و هم کنترلي رويشان نيست و هم حمايت‌هاي اجتماعي از آن‌ها کم مي‌شود.
مسأله‌ بعدي، کاهش مهارت‌هاي اجتماعي است. در جمع است که افراد ياد مي‌گيرند چگونه از خودشان دفاع کنند، چگونه حرف بزنند و چه واژگاني را به کار ببرند. اصلاً بعد از يک مدت تنهايي آدم احساس مي‌کند که حتي گنجينه‌ واژگانش هم خيلي محدود شده و مهارت‌هاي ارتباط اجتماعيش کاهش يافته است.
گرايش به رفتارهاي پر خطر جنسي؛ به ‌خصوص اگر خانه‌ مجردي محلي باشد که طرف احساس کند دور از چشمان ديگران مي‌تواند برخي رفتارهاي انحرافي را انجام دهد و با بعضي‌ها ارتباط داشته باشد. متأسفانه گاهي افراد ديگر هم از طريق اينترنت يا از طريق رابطه‌هاي خياباني به خانه‌هاي مجردي کشيده مي‌شوند و ما مي‌بينيم که ايدز دارد به صورت خطرناکي زياد مي‌شود. صاحب‌نظران مي‌گويند ايدز مثل يک بمب ساعتي است در ايران، و ما حواسمان نيست که الگوي ايدز دارد به طرف الگوي رفتار جنسي تغيير مي‌کند. خواب خيلي زياد و بيش از اندازه که آدم‌ها را کسل مي‌کند و از فعاليت مي‌اندازد. گرايش به گروه‌هاي سياسي ويژه و به عرفان‌هاي کاذب؛ در بررسي زندگي مدعيان به عرفان‌هاي کاذب ديده‌اند که اين‌ها تنهايي‌هاي طولاني داشته‌اند. عارفان بزرگ ما اگر تنهايي داشتند، کوتاه‌مدت بوده. اگر سفارش کرده‌اند به اعتکاف، سه روز است.

ارسال نظرات
پربحث ترین عناوین