تفاوت جمله رئیس جمهوری با فرمایش رهبری و یک سوء تفاهم !
سرویس سیاسی خرداد/ رضا رئیسی:«
«امیرالمومنین، مبنای ولایت را مبنای
حکومت را نظر مردم و انتخاب مردم میداند «لمن ولیتموا امرکم». گفت هر کس
که شما بروید او را برگزینید به عنوان ولی خودتان و به عنوان رهبر جامعه
منهم اطاعت میکنم، من هم میشنوم و اجرا میکنم...امیرالمومنین مبنای حکومت و فرمانروایی را رای مردم و خواست مردم و آراء مردم میداند»
به گزارش خرداد؛ این جملات رئیس جمهوری در ضیافت افطار با پزشکان، مبنای واکنش های گسترده و حاشیه های فراوان و انتقادات بسیار به سخنان رئیس جمهوری شد. واکنش هایی که در نقطه اوج خود با انتقاد صریح آیت الله مکارم شیرازی و سپس نامه آیت الله جنتی با امضای مجلس خبرگان رهبری روبرو شد.
انتقاداتی که مبنای فقهی دارد و به درستی بیان شده اما اگر سخنان رئیس جمهوری را ناظر بر جایگاه شرعی و مبنای اعتبار ولایت بدانیم، به این معنی که روحانی گفته باشد که اعتبار و مشروعیت ولایت و امامت مبنای زمینی و برآمده از رای و نظر مردم دارد. با این تفسیر و برداشت، انتقادات فقهای فوق الذکر کاملا وارد بوده و با مبنای شرعی و متون دینی ما همخوانی ندارد. برداشت و تفسیری که اگر و تاکید می کنم؛ اگر همین جمله و نص صریح آن را بدون هیچ گزار و گزینه دیگری ببینیم قابل بیان و مواخذه است.
اما اگر منظور روحانی را وجه سیاسی و حاکمیتی بروز و ظهور امامت و ولایت در ساختار حاکمیتی بدانیم هیچ ایرادی نمی توان بر سخنان روحانی وارد دانست و این کلام و مشابه آن بارها و بارها در سال های متمادی از سوی فقها و مجتهدین مختلف بیان شده است.
آنچنان که رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه 22 خرداد ماه سال 66، می فرمایند:« در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی
مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد، مورد قبول و پذیرش
قرار گرفته. لذا شما میبینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با
اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری
میداند، آنوقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم میکشد، روی نظر مردم و
رأی مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامی یک
شرط برای حقانیت زمامداریِ زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او
بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانهنشین خواهد شد و
مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و
حکومت به بیعت مردم وابسته است.»
تفاوت سخنان روحانی با فرمایش رهبری در این خطبه، آنست که روحانی به موخره کلام رهبری اشاره نکرده و باب سوء تفاهم به عمل امده، گشوده شده است، رهبر انقلاب در ادامه جمله ای که می فرمایند: مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است؛ در ادامه و تکمیل آن این جمله را اضافه می کنند که یا بگوئیم فعلیت زمامداری و
حکومت به بیعت مردم وابسته است. با تاکید بر باب فعلیت در سخنان رهبری، باب هرگونه برداشت فرامتنی بسته می شود اما روحانی این جمله یا شبیه به آن از باب معنی را نگفته و کرور، کرور واکنش را در پی داشته است و حاشیه های بسیار رقم خورده است....
البته روحانی، مقدمه ای درسخنان خود دارد که با توجه به آن ، مشخص می شود که دغدغه معترضان کمی بدون دلیل است و گویا به آن توجه نشده است؛ جایی که روحانی می گوید:«انتخاباتی که ما امروز دنبالش هستیم و
آراء مردم، این پیروی از تفکر غرب نیست. رای مردم و نظر مردم، پیروی از
تفکر غرب نیست، رای مردم و نظر مردم هدیه دنیای غرب بعد از رنسانس برای ما
نیست. ما دارای مذهب و مرام و دینی هستیم که امیرالمومنین مبنای حکومت و
فرمانروایی را رای مردم و خواست مردم و آراء مردم میداند و ما بحمدالله در
این انتخابات شکوهمند بهار 96 عظمت ملی خودمان را به جهانیان نشان دادیم.»
پر واضح است که منظور روحانی از آن جمله نه مبنای شرعی و اعتبار الهی امامت و ولایت که جلوه حکومتی و حاکمیتی و جایگاه آن در ساختار سیاسی است اما دوستان بی توجه به همه این موارد به انتقاد از سخنان روحانی می پردازند.
البته منتقدان خیرخواه و بزرگان کافی بود با حمل به خیر و توجه به سابقه شیخ حسن روحانی در تلمذ در محضر فقهای شیعی و اینکه او خود مجتهد است، این نکته ساده را ملحوظ می کردند که رئیس جمهوری در سخن خود مراد و منظور ندارد که مبانی فقاهت شیعی و آموزه های قرآن و سنت را محل تردید قرار داده و فعل و نظر تازه ای را با این برداشت مد نظر آقایان به کار ببرد.
مخلص کلام آنکه این دغدغه مندی بسیار ارزشمند است اما به نظر این نگرانی به یک سوء تفاهم بسیار ساده و پیش افتاده باز می گردد که با یک نگاه مجمل به مقدمه سخنان راوی و نیز یک عنایت کوتاه به سوابق علمی و جایگاه دینی وی می شد، قابل رفع و رجوع بود و این همه هیاهو و حاشیه که هزینه هایی برای کشور به دنبال داشته و دشمنان را طماع به اختلاف میان بزرگان می کند، از اساس هیچ گاه شکل نمی گرفت.