counter create hit خاطره ای جالب از زمان وزارت خارجه دکتر یزدی
۰۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۶
کد خبر: ۲۳۴۱۹۲

خاطره ای جالب از زمان وزارت خارجه دکتر یزدی

خرداد: فریدون مجلسی از دیپلمات های با سابقه و تحلیل گران کارکشته عرصه سیاست خارجی به بهانه درگذشت دکتر یزدی خاطرات جالبی از آن بهره طرح و در این اثنا به نکته جالبی از دیدار برژینسنکی با مرحوم بازرگان و دکتر یزدی اشاره و نتیجه گیری می کند که خواندنی است.

به گزارش خرداد؛ متن کامل این یادداشت را که در شرق انتشار یافته در ادامه می خوانید. 

وقتی انقلاب پیروز شد، برای ما که عمری با چهره‌ها و نام‌های مقامات دولتی کم‌وبیش مشابهی با تغییرات تدریجی عادت کرده بودیم، ناگهان با چهره‌های دیگری مواجه شدیم. گروهی صحنه را ترک کرده و گروهی دیگر به صحنه آمدند. بسیاری از چهره‌ها گرچه متفاوت بودند؛ اما ناآشنا نبودند. چهره مهندس مهدی بازرگان و یارانش از قدیم آشنا بود؛ اما در سوی مقابل نظام پیشین قرار داشتند که گاه محاکمه و زندانی هم می‌شدند و عکس‌هایشان به‌عنوان محکومان در روزنامه‌ها ظاهر می‌شد. با بعضی چهره‌ها از زمان اقامت امام در نوفل‌لوشاتو آشنا شده بودیم. دکتر ابراهیم یزدی یکی از آن چهره‌ها بود. البته در دایره‌های اپوزیسیون مذهبی خارج از کشور کاملا شناخته‌شده و از فعالان اصلی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا و کانادا بود. در سال‌های پیش کنفدراسیون دانشجویان و دانشجویان عضو جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماد مبارزه دانشجویی با رژیم سابق بودند.  با توجه به تغییرات اجتماعی و بافت جمعیتی شهرها که در داخل ایران به مبارزات مردمی و دانشجویی به ‌طوری فزاینده رنگ مذهبی بخشید و جلال آل‌احمد و علی شریعتی نقش مهمی در حرکت دانشجویی آن داشتند، در خارج از کشور نیز تدریجا این انجمن‌های اسلامی بودند که پیشی گرفتند. انقلاب ایران هرچه رنگ اسلامی بیشتری می‌یافت، به اعضای این انجمن‌ها روحیه بیشتری می‌بخشید و بر امید و جسارت آنان می‌افزود. وقتی امام به فرانسه رفتند، شمار بسیاری از آنان راهی پاریس شدند و در نوفل‌لوشاتو ایشان را همراهی کردند. از آنجا بود که ما، شاهدان ساخته‌شدن تاریخ، با برخی چهره‌های تازه آشنا شدیم. شخصا بنی‌صدر و دکتر حبیبی را از زمان دانشجویی که در اداره بخش دانشجویی جبهه ملی فعال بودند، دیده بودم و برایم نام‌های آشناتری بودند، قطب‌زاده به‌ دلیل برخی فعالیت‌های ماجراجویانه‌تر در وزارت امور خارجه شناخته‌شده‌تر بود؛ اما ابراهیم یزدی که دوران طولانی اقامت در آمریکا حتی بر لهجه فارسی او اثر گذاشته بود، برایمان ناشناس بود. تلاش فعالانه او در کنار امام، مشهود بود و بارها نقش مترجم را برعهده داشت. شاید به دلیل اینکه گاهی این مترجمان به‌ نوبه خود عقایدی ابراز می‌کردند، امام که نمی‌خواست خط فکری و عملی‌اش تحت‌ تأثیر نظرات دیگران تلقی شود یا در برابر سخن یا عمل انجام‌شده‌ای ملزم به تعهدی ناخواسته شود، اعلام کرد که: «امام سخنگو ندارد!».پس از بازگشت امام و فروپاشی رژیم شاهنشاهی، دکتر یزدی یکی از چهره‌هایی بود که بیش از دیگران به چشم خورد. شاید دلیل آن نمایش دستگیری ارتشبد نصیری، رئیس پیشین ساواک و نشان‌دادن او در تلویزیون و پرس‌وجوهایی بود که در حضور دکتر یزدی از او شد. می‌توانم بگویم که گرچه در آن دوره تب انقلاب شاید امری عجیب نبود؛ اما نسبت به او تأثیری ناخوشایند بر جای گذاشت و در سال‌های بعد ناچار بودند آن حضور و نقش او را به‌نوعی توجیه کنند. در آن روزها سه چهره بنی‌صدر، یزدی و قطب‌زاده نزد مردم مثلث سیاسی متفاوتی را تشکیل می‌دادند و درباره آنها بحث‌های بسیاری درمی‌گرفت. وقتی جبهه ملی از دولت خارج شد، چهره شناخته‌شده یزدی نزد فعالان ملی- مذهبی و شاید تسلط او به زبان انگلیسی، موجب شد که به‌عنوان جانشین دکتر سنجابی، وزارت امور خارجه دولت موقت را عهده‌دار شود. برای نویسنده این سطور خاطره‌انگیز است که به اقتضای وظیفه اداری در اداره سوم سیاسی آن زمان فرصت‌هایی دست داد که با هر‌یک از این چهار وزیر خارجه انقلاب، به ترتیب: سنجابی، یزدی، بنی‌صدر و قطب‌زاده دیدارهای کاری داشته باشم و وظیفه‌ام تنظیم گزارش‌های دیدارهای دیپلماتیک شماری از سفرای اروپایی بود. دکتر یزدی در نخستین روزهای وزارتش در جلسه‌ای عمومی خطاب به کارمندان سخنی گفت که برایمان چندان دل‌نشین نبود. او خطاب به ما کارمندان که زمان درازی تحت شرایط متفاوتی بار آمده بودیم، با نقل به مضمون، گفت: «باید توجه داشته باشید که در پسِ ذهن شما یک شاه کوچولو قرار دارد که باید زدوده شود». گویی با این شماتت ما را به قامت دوست و کراهت دشمن تقسیم می‌کرد؛ اما در عمل رفتار محترمانه‌ای داشت که خنثی‌کننده آن رنجش بود؛ به‌ویژه آنکه در برابر فشارهای بیرونی که مایل به تصفیه هرچه سریع‌تر وزارت امور خارجه بودند، مقاومت کرد و تا پایان دوره‌اش، جز ٥٠ نفر سفرایی که در روزهای نخست از رده خارج شدند، حاضر نشد کارشناسانی را که وقت و هزینه بسیار برای تربیت آنها صرف شده بود، کنار بگذارد. دکتر یزدی در آغاز آبان ١٣٥٨ برای شرکت در مراسم سالگرد استقلال الجزایر در معیت مهندس بازرگان به الجزیره رفته بود. در آنجا فرصتی برای دیدار و گفت‌وگوی آنان با ژبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، دست داد. این دیدار بهانه‌ای شد برای گروهی از دانشجویان رادیکال و احتمالا چپ که به آن دیدار معترض بودند و سفارت آمریکا را به اشغال خود درآوردند و دیپلمات‌ها و نگهبانان و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند. دکتر یزدی و بازرگان مدعی بودند که وزیر امور خارجه وظیفه‌اش دیدار و گفت‌وگو با مقامات خارجی است. دکتر یزدی تازه از سفر الجزیره بازگشته بود که سفیر سوئد از طرف آمریکا تقاضای دیدار فوری کرد. سوئد در شمار کشورهایی بود که در اداره سوم سیاسی امور آن به من مربوط می‌شد؛ به‌همین‌دلیل به من دستور دادند که در جلسه دیدار سفیر سوئد با آقای دکتر یزدی حضور یابم. جلسه پرالتهابی بود. به خاطر رخدادی که برای کارمندان وزارت امور خارجه باورکردنی نبود. سفیر سوئد با شگفتی و نگرانی به این رخداد بی‌سابقه اعتراض کرد و خواهان خروج هرچه سریع‌تر دانشجویان اشغالگر و آزادی گروگان‌ها شد. دکتر یزدی با اظهار تأسف گفت در شرایط انقلابی چنین اتفاقانی رخ می‌دهد، ازجمله چند ماه پیش نیز مدت کوتاهی سفارت آمریکا به اشغال دانشجویان متعلق به جریان‌های چپ درآمد که با دخالت وزارت امور خارجه حل‌وفصل شد و اطمینان داد که دراین‌باره نیز به‌سرعت اقدام خواهد شد. سفیر سوئد با تأکید بر لزوم حفظ سلامت و آزادی سفارت و دیپلمات‌های آمریکایی، خداحافظی کرد و رفت. دکتر یزدی به استیصال و التهاب از من خواست که گزارش این دیدار را فوری بنویسم تا پیگیری کند. فردای آن روز یا یکی، دو روز بعد دولت موقت سقوط کرد و یزدی دیگر وزیر نبود و نتوانست به تعهدش وفا کند. یزدی را پس‌ازآن جز در دیداری کوتاه در سالیان بعد در باغی در سولقان ندیدم. به تازگی آقای گیتس، وزیر دفاع کنونی آمریکا که در آن جلسه کذایی یادداشت‌برداری و تهیه گزارش آن دیدار را برای برژینسکی برعهده داشت، بعد از ٣٧ سال در مصاحبه‌ای گفت؛ «ما وارد جلسه شدیم و خلاصه سخن ما این بود که ما انقلاب شما را می‌پذیریم. دولت شما را به رسمیت می‌شناسیم. همه سلاح‌هایی را که قرارداد فروش آنها با شاه بسته ‌شده بود به شما می‌فروشیم». به گفته وزیر دفاع آمریکا، مقامات ایرانی خواستار تحویل‌گرفتن محمدرضا شاه پهلوی شدند. به گفته گیتس «پاسخ آنها این بود که شاه را به ما بدهید» که طبیعتا نمی‌توانست از سوی آمریکا یا هر کشور دیگری قابل‌قبول باشد، گرچه عملا شاه را از آنجا راندند. اکنون با این سخنان آقای گیتس ملاحظه می‌شود که میان درخواست دولت بازرگان و ادعاهای دانشجویانی که او را محکوم می‌کردند تفاوتی وجود نداشت!  

ارسال نظرات
پربحث ترین عناوین