خرداد؛ روزنامه شهروند در گزارشی، نوشت: سخنان روز جمعه دونالد ترامپ در خصوص استراتژی آمریکا در قبال ایران که البته برجام نیز بخش اعظمی از آن را تشکیل میداد را لزوما نمیتوان در راستای منافع ایران تبیین کرد.
به گزارش خرداد ،در ادامه این آمده است: فرض دونالد ترامپ این است که ایران از توافق هستهای برای توسعه قدرت هستهایاش استفاده میکند تا بتواند بمب بسازد. حال اگر فرض کنیم که ترامپ درست میگوید، بنابراین توافق هستهای نتوانسته به هدفش دست یابد و ایران همچنان در حال توسعه برنامه هستهایاش است؛ اما اگر فرض کنیم که ترامپ اشتباه میکند و بر اساس اشتباه میخواهد از توافق هستهای خارج شود، باز هم ایران به جایگاه اول بازگشته و برنامه هستهایاش را توسعه خواهد داد. بنابراین ترامپ در بیان دلایلش برای تأییدنکردن پایبندی ایران به توافق هستهای دلایل دیگری دارد.
اگر چه برخی از تحلیلگران و چهرههای سیاسی این سخنان را مایه جدایی و شکاف میان آمریکا و اروپا دانسته و اینگونه تحلیل کردهاند که ترامپ با این سخنان آمریکا را منزوی کرده است، اما نکته مهم در این میان برای ایران و منافعش این است که آینده برجام با توجه به سیاستی که ترامپ در پیش گرفته چه خواهد شد.
ایران و آمریکا از چهل سال پیش تا کنون رابطه مبتنی بر اختلافات عمیق ایدئولوژیک و عدم اعتماد داشتهاند. هر چند هر دو کشور در برههای از زمان به فراخور مصلحت همکاریهایی نیز با یکدیگر داشتهاند اما رابطه میان دو کشور هرگز روند رو به بهبودی را طی نکرد. سخنان جمعهشب ترامپ نیز بار دیگر نشان داد که دشمنی میان دو کشور در شدیدترین شکل خود است. ترامپ اعلام کرد که پایبندی ایران را به توافق هستهای تأیید نخواهد کرد. به این ترتیب کنگره آمریکا ٦٠ روز زمان دارد تا درباره بازگرداندن تحریمهای هستهای ایران تصمیم بگیرد.
واقعیت این است که ایران و آمریکا سرنوشتی محتوم در چالش و دوستی با یکدیگر دارند. چراکه هر چقدر هم که سیاستها و جهتگیریها در دو کشور با رفتن این دولت و آن دولت تغییر کند، واقعیتهای ژئوپلیتیکی که دو کشور با آن روبهرو هستند، تغییر نخواهد کرد. جغرافیا دو کشور را یا در مقابل هم و یا در کنار هم قرار خواهد داد. در طول چهل سال گذشته نیز روابط ایران و آمریکا ملغمهای از چالش و همکاری بوده است.
اگر چه استراتژی آمریکا فاصلهگرفتن از خاورمیانه است اما این فاصلهگرفتن به هیچ عنوان به معنای ترک کامل منطقه توسط آمریکا نیست. آمریکاییها تا زمانی که ساختار و بالانس قدرت جدیدی را در خاورمیانه با هدف حفاظت از منافعشان شکل ندادهاند، منطقه را به حال خود رها نخواهند کرد. بنابراین تا زمانی که خاورمیانه از اهمیت ژئوپلیتیک برای آمریکا برخوردار باشد و ایران نیز به عنوان کشوری قدرتمند در منطقه موقعیت منحصربهفرد ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک داشته باشد، دو کشور همواره با هم سر و کار خواهند داشت یا به شکل سرشاخشدن بهمانند دوران بوش پسر، دوران احمدینژاد و یا به شکل گفتوگو بهمانند دوران حسن روحانی و باراک اوباما. بنابراین دو کشور بیش از آنچه تصور میشود به هم نزدیک و در عین حال از هم دور هستند.
حال رئیسجمهوری جدید آمریکا طرح رویارویی جدیدی را کلید زده است. ترامپ معتقد است که ایران برهمزننده نظم در خاورمیانه است. بدیهی است نظمی که ترامپ از آن سخن میگوید، نظمی است که آمریکا به دنبال برقراری آن است؛ یعنی همان بالانس جدید منطقه و تا زمانی که این نظم برقرار نشود، آمریکا نخواهد توانست با خیال راحت توجه خود را متوجه روسیه و چین کند. ایران اما برهمزننده این نظم آمریکایی است. در طول یک سال گذشته، ترامپ تلاش بسیار کرد تا کشورهای عربی منطقه را با هم متحد کند.
سعی کرد رهبری این کشورها را به عربستان سعودی بدهد تا عربستان بتواند ائتلافی عربی را علیه ایران شکل دهد. ترامپ دو هدف را دنبال میکند؛ ایجاد بالانس منطقه با خنثیکردن قدرت منطقهای ایران و با کمک ائتلاف عربی و فروش سلاح بیشتر به کشورهای منطقه. تحریمهایی که ترامپ روز جمعه از آن صحبت کرد، نیز قرار است این هدف را محقق کند. در این مسیر ترامپ تنها یک مانع را پیش رو داشت که آن توافق هستهای بود. تا زمانی که توافق هستهای همینگونه که هست برجای بماند، دست ترامپ در اعمال فشار و استفاده از اهرم تحریم علیه ایران کوتاه است.
ترامپ امیدوار است با تهدید به خروج از برجام، ایران را وادار به تجدید نظر در سیاستهای منطقهای کند و یا اینکه بتواند محدودیتهایی بر برنامه موشکی ایران اعمال کند. دو هدفی که بعید به نظر میرسد، موفق شود و به آنها دست یابد. سیاستهای ایران در منطقه حتی در زمان شدیدترین تحریمها نیز تغییر نکرد. آنچه که باعث شد ایران تصمیم به مذاکره هستهای با آمریکا بگیرد نه فشار تحریمها که درکی واقعبینانه از واقعیت سیاسی منطقه بود.
ایران در برههای از زمان به این نتیجه رسید که فضای سیاسی جهان با پروپاگاندای اعراب، اسراییل و غرب به سمتی پیش میرود که ایران در پیشبرد استراتژی منطقهای خود با مشکل مواجه شده است. بنابراین نخستین هدف ایران از مذاکرات هستهای شکستن بنبست سیاسی بود که ایران در آن گرفتار شده بود. بنابراین با تحریمهای جدید به هیچ عنوان رفتار ایران تغییر نخواهد کرد؛ چرا که شرایط فعلی با شرایط ٦٠ سال پیش به کلی متفاوت است.
در نتیجه ترامپ دست به ریسک بزرگی زده است. او از یک سو از توافق خارج نمیشود اما واقعیت این است که ایجاد هرگونه شکافی در چارچوب توافق هستهای میتواند حرکتی دومینووار داشته باشد و کل توافق را با خطر نابودی مواجه کند. به نظر میرسد که قمار ترامپ بر اساس یک باور شکل گرفته است و آن این است که ایران، به عنوان کشوری که در سیاست خارجی همواره جانب احتیاط را نگاه داشته است، در مقابل تحریکات آمریکا واکنش شدیدی از خود نشان نخواهد داد.
از سوی دیگر البته اگر نگاهی واقعبینانه به اقدام جمعهشب ترامپ داشته باشیم، درمییابیم که ترامپ چندان بیگدار هم به آب نزده است. نگاهی به کشورهای امضاکننده توافق هستهای، همه چیز را روشنتر میکند. آمریکا از ١٠سال گذشته تاکنون به دنبال راهی برای کاهش حضور خود در خاورمیانه بوده است تا بتواند با خیال راحت تهدید چین و روسیه را سروسامان دهد. برای این کار آمریکا نیاز دارد تا کشورهای خاورمیانه ازجمله ایران را بهگونهای در مقابل هم قرار دهد که آنها قدرت یکدیگر را خنثی کنند و در عین حال هیچکدام بیش از اندازه قدرت نفوذ در منطقه نداشته باشند؛ اما در آن زمان بحران هستهای ایران مسألهای بود که آمریکا راهحلی برایش نداشت.
از سوی دیگر کشورهای اروپایی نیز در این خصوص با آمریکا همراه بودند ولی سرانجام برجام، راهی را پیش پای این کشورها گذاشت تا این بحران بدون در گرفتن جنگی در منطقه ختم شود. امروز هم آمریکا همان استراتژی خروج از خاورمیانه را دنبال میکند. در حقیقت این استراتژی امروز اهمیت بیشتری نیز یافته است؛ چراکه قدرت نظامی و اقتصادی چین در حال افزایش است، رویارویی روسیه و غرب همچنان به جای خود باقی است و بحران اتمی کرهشمالی بیش از گذشته شدت یافته است.
زندهکردن دوباره بحران اتمی ایران با خروج از برجام بدون شک توانایی آمریکا را در مواجهه با سه مورد فوقالذکر در اوراسیا و اقیانوس آرام کاهش خواهد داد. همچنین خروج آمریکا از برجام موجب خواهد شد تا کرهشمالی به این نتیجه برسد که مذاکره با آمریکا در خصوص موضع هستهای هیچ نتیجهای نخواهد داشت.
به همه اینها تنهایی آمریکا در استراتژی جدیدش درباره ایران را نیز بیفزایید. برخلاف آمریکا، کشورهای اروپایی سیاست منطقهای ایران را موضوعی مجزا از فعالیتهای هستهای تهران میدانند و معتقدند که برجام تنها مختص برنامه هستهای ایران است؛ نه سیاست منطقهای ایران. کاخ سفید اما این تفکیک را نمیپذیرد و اتفاقا همین اختلاف با اروپا را دستمایه عدمتأیید پایبندی ایران به برجام قرار داده است. هم آمریکا و هم آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خوبی میدانند که هیچ مدرکی مبنی بر اینکه ایران به توافق پایبند نیست، وجود ندارد و تا زمانی که ایران به تعهدات خود پایبند باشد، اتحادیه اروپا نیز در مقابل هر اقدام آمریکا علیه توافق خواهد ایستاد؛ چراکه بازگشت تحریمها میتواند به بسیاری از شرکتهای اروپایی ضربه وارد کند.
با در نظر گرفتن همه این پارامترها میتوان گفت که کنگره آمریکا به آسانی نخواهد توانست تحریمهای ایران را بازگرداند؛ اما شاید این دقیقا همان چیزی باشد که دولت ترامپ به دنبال آن است. در هر صورت ترامپ در طول دوران مبارزات انتخاباتیاش بارها و بارها علیه توافق هستهای سخن گفته است. حالا با واگذارکردن موضوع برجام به کنگره، قسمت دشوار مسأله را از دوش خود برداشته و روی دوش کنگره گذاشته است. حالا ترامپ میتواند بگوید که او نقشی در مسأله نداشته و در مقابل نوعی پوشش سیاسی را برای باقی نگهداشتن توافق به دست آورد و در عین حال به تمامی تلاشهایش برای اعمال فشار بیشتر بر ایران ادامه دهد.
ایران کشوری است که همواره با توجه به محدودیتها و فرصتهایی که دارد، سعی میکند حرکتهایی منطقی در عرصه بینالملل داشته باشد. مهمترین مسأله از نظر ایران همواره مسأله امنیت بوده است. ایران مجبور بوده است تا هشت سال جنگ تحمیلی را تحمل کند و با صدام حسین مورد حمایت اعراب و آمریکا بجنگد.
اما به نظر میرسد که در حال حاضر پارامترهای دیگری نیز برای ایران اهمیت دارد که مهمترینشان امنیت داخلی است؛ ولی به نظر میرسد که در حال حاضر مقامات ایرانی به این نتیجه رسیدهاند که بخش مهمی از امنیت داخلی از طریق اقتصادی قدرتمند و مدیریت قوی سیاسی، اجتماعی حاصل میشود. بنابراین ایران در خصوص اقدامات آمریکا تلاش خواهد کرد که صبوری پیشه کند و تا زمانی که راهی دیگر جز خروج از برجام نداشته باشد، دست به اقدام عجولانهای نزند.