خرداد: پس از بهار عربي و در ٧ سال گذشته، جهان عرب به كلي متلاشي شده و ضعيفترين دوران تاريخي خود را تجربه ميكند. جهان عرب در گذشته تحت رهبري عبدالناصر بود، اكنون محمد بن سلمان همهكاره آن است كه كمترين نفوذي در ميان ملتهاي عربي ندارد. اكنون از كشورهاي سوريه، ليبي، يمن و تا حدودي از عراق و حتي مصر چه نامي و قدرتي باقي مانده است؟
به گزارش خرداد الياس حضرتي در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
تصميم ترامپ براي به رسميت شناختن بيتالمقدس به عنوان پايتخت اسراييل چه پيامي دارد و چرا رخ داد؟ چرا در ٧٠ سال گذشته كه از شكلگيري اين رژيم در منطقه ميگذرد، دولتهاي گوناگون ايالات متحده حاضر به انجام چنين كاري نشدند، ولي اكنون كه بايد منطقه به سوي صلح و آرامش بيشتر برود به يكباره مواجه با چنين تصميمي ميشويم؟ رهبران ايالات متحده حتي در زماني كه اسراييل در موضع بسيار قدرتمندي قرار داشت، چنين تصميمي نگرفتند، اكنون چه اتفاقي رخ داده است كه به يكباره مواجه با اين بحران ميشويم؟ شايد سادهترين پاسخ، حضور ترامپ در كاخ سفيد باشد. ولي فراموش نكنيم كه همين ترامپ مهمترين شعارهايش را كه اولويت برنامههاي او بود، آن طور كه گفته و قول داده بود پيگيري نكرده است. از جمله ساخت ديوار ميان امريكا و مكزيك، يا حتي لغو برجام و حل مساله كرهشمالي و نيز برنامه درماني اوباما و... ولي انتقال پايتخت به بيتالمقدس نه تنها موضوع محوري انتخاباتي وي نبود، بلكه در شرايط كنوني وضعيت منطقه، ظاهرا هيچ ضرورتي به انجام اين كار نبود. پس چرا بايد اين اتفاق رخ دهد؟
شايد نخستين پاسخ همان شكستها و عدم موفقيتهاي ترامپ در اجراي شعارهاي اصلي انتخاباتياش باشد كه او را علاقهمند كرد كه به دخالتپذيرترين منطقه در سياست خارجي، يعني خاورميانه عربي وارد شود.
چرا ميگوييم دخالتپذيرترين منطقه؟ به اين دليل كه پس از بهار عربي و در ٧ سال گذشته، جهان عرب به كلي متلاشي شده و ضعيفترين دوران تاريخي خود را تجربه ميكند. جهان عرب در گذشته تحت رهبري عبدالناصر بود، اكنون محمد بن سلمان همهكاره آن است كه كمترين نفوذي در ميان ملتهاي عربي ندارد. اكنون از كشورهاي سوريه، ليبي، يمن و تا حدودي از عراق و حتي مصر چه نامي و قدرتي باقي مانده است؟ در واقع ميتوان گفت اصليترين علت برداشتن چنين گام رو به جلو و بزرگي، ضعف مفرط اعراب و كشورهاي عربي است. كشورهايي كه در سال ١٩٧٣ توانستند با اقدام نفتي خود دنياي غرب را به احتياط بكشانند، امروز در نهايت ضعف و زبوني قرار دارند و حتي بعيد نيست كه عربستان سعودي به عنوان پدرخوانده خودخوانده كشورهاي عربي با اقدام ترامپ موافقت كرده است. هرچند اگر هم موافقت نميكرد كاري نميتوانست انجام دهد. بيست سال پيش در ذهن كسي خطور نميكرد كه دولتها و جوامع عرب تا اين حد از هم گسيخته و نابسامان و تجزيه شده شوند. كشورهاي عربي هيچگاه تا اين اندازه منفعل و بيروح و بدون آرمان سياسي نبودهاند. در حالي كه اسراييل برخلاف گذشته در موضع قدرت نيست، ولي به علت ضعف شديد اعراب موازنه قوا بيش از پيش به نفع اسراييل و امريكا تغيير كرده است.
البته علت ديگري نيز در بروز اين سياست موثر بوده. وجود ترامپ و سياست مسالهسازي او در سطح جهاني در اين رخداد موثر است. وي كه در ساير حوزههاي سياسي و اقتصادي نتوانسته قولهاي داده شده خود را به سرانجام برساند، اين مورد را انجام داده تا ابتكار عمل همچنان در دستان او تلقي شود و حتي ضعفهاي ساير سياستها را بپوشاند. شايد در كنگره و سنا نيز بتواند از زير بار فشارهاي ناشي از تخلفات انتخاباتي خارج شود. در حقيقت ضعف كشورهاي عربي موجب شده كه فلسطينيها ابزاري براي حل مشكلات ترامپ شوند.
عوارض اين تصميم چه خواهد بود؟ به طور قطع چشمانداز صلح در منطقه كه تيره بود، اكنون تيرهتر و سياهتر شده است؛ تقريبا تمام اميدها به حل صلحآميز مشكلات منطقه را از ميان برده است.
بهعلاوه مساله در اينجا فقط فلسطينيها نيستند، بلكه مساله بيتالمقدس، موضوعي اسلامي و مورد توجه همه مسلمانان است. حتي مسيحيان نيز در اين مورد حساس هستند. بنابراين هنگامي كه چشمانداز صلح تيره و تار شد، دو واكنش زير در ميان مردم شكل خواهد گرفت.
استيصال و سپس راديكاليسم و خشونت رشد خواهد كرد. امروز از هر روزي بهتر ميتوان فهميد كه چرا داعش و ديگر نيروهاي تندرو و خشن، محصول سياستهاي ايالات متحده هستند.
نتيجه ديگر اين اقدام آشكار شدن بيش از پيش سياستهاي جنگطلبانه و ظالمانه ايالات متحده در منطقه است. به ويژه اينكه اين اقدام به طور كامل از سوي مجموعه همپيمانان غربي آن نيز محكوم شده است. ضمن آنكه خلاف مقررات بينالمللي است و اگر امكان اندكي براي تطابق با قوانين بينالملل داشت، تاكنون بارها و بارها روساي جمهور سابق ايالات متحده، بيتالمقدس را به عنوان پايتخت خود شناسايي ميكردند. بنابراين روشن است كه ترامپ و ايالات متحده نه تنها هيچ علاقهاي به حل مشكلات منطقه ندارند، بلكه درصدد تشديد آن بوده و در پي بالكانيزه كردن منطقه هستند. راهي كه تاكنون نيمي از آن پيموده شده است.
نتيجه ديگر اين اقدام از ميان رفتن حس اعتماد به نفس جوامع عربي در رسيدن به اهداف خود است. هنگامي كه حكومتهاي عربي تحت رهبري محمد بن سلمان و عربستان سعودي قرار بگيرند، نتيجهاي بهتر از آنچه رخ داد شاهد نخواهند بود. البته اگر محمد بن سلمان به اين نتيجه برسد كه امريكا آنقدر قابل اعتماد نيست كه بخواهد با طناب آن وارد چاه ايران و ساير مسائل منطقه شود در اين صورت چند گام به جلو برداشته است. جوامع عربي در يك مقطع دنبال انديشه سوسياليسم عربي رفتند كه نتيجه آن عراق و ليبي و سوريه و مصر شد و سالهاست كه در پي راديكاليسم بنيادگراي وهابيت رفتهاند. القاعده و داعش محصول آن بود و محصول اوليه آن جنايت و آوار و بدبختي در همه جا بود. اكنون به كدام آرمان و آرزو چنگ خواهند زد؟ بايد منتظر ماند و ديد.