counter create hit جريان‌ساز «هنر مفهومي» در عصر جديد
۱۴ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۵
کد خبر: ۲۵۴۹۰۷

جريان‌ساز «هنر مفهومي» در عصر جديد

به گزارش خرداد  از روزنامه شرق-محمدجواد لساني: نام مارسل دوشان، نقاش و پيکرتراش فرانسوي، توانسته سال‌های درازي زبانزد عام و خاص شود، اما شايد شمار قابل‌توجهي ندانند که بخش عمده شهرتش، به تصميمات جسورانه‌اش وابسته است که سبب شده آوازه‌اش در جهان مدرن بپيچد. او در سال ۱۸۸۷ ميلادي زاده و در خانواده‌اي هنرمند بالنده شد. پس از پذيرش در «ژوليان» (معتبرترين مدرسه عالي فرانسه) به تعريف تازه‌اي رسيد که روش ايجاد يک اثر را دگرگون مي‌کرد. پس از آن بود که موج مخالفت با او آغاز شد، اما به‌درستي يا خطا، ارائه آثاري مانند «شيشه بزرگ»، «شطرنج» و «برهنه از پلکان پايين مي‌آيد»، او را جريان‌ساز هنر آوانگارد کرد. دوشان در سال ۱۹۶۸ ميلادي چشم از جهان فروبست.

در اين گزارش، تلاش بر اين است که به طور فشرده، دنياي فکري اين پيشرو بررسي شود. برگزاري نشستي تخصصي در خيابان هلال‌احمر تهران، بهانه‌اي شد تا به اين هنرمند پيشرو پرداخته شود. اين هم‌انديشي، عصر آدينه گذشته، در «کتابفروشي بزرگ فرهنگان» ‌ بر پا شد تا نمونک‌هاي چند اثر وي، براي حاضران بازخواني شود. تحليل و چيدمان آثار برعهده آقاي بابک بهاري بود. اين شاعر و نقدپرداز هنري، پيش از اين هم براي يکي از کارهاي چالشي مارسل دوشان به نام «چرخ»، نشستي برگزار کرده بود، اما اين‌بار، او براي اثر ديگري از اين هنرمند فراخوان داده بود. زمان ارائه اين اثر، به ماه آوريل سال ۱۹۱۷ ميلادي برمي‌گردد که آن را دوشان، پس از ناکامي در پاريس، به «نمايشگاه مستقل‌ها» در شهر نيويورک مي‌برد.

در نشست آدينه، چالش‌برانگيزترين اثر تجسمي دوشان، مدنظر بود. اين شيء در اصل به سرويس بهداشتي تعلق دارد، ولي بدون کمترين تغيير در کارکرد آن، با يک امضاي مستعار به نمايشگاه معتبري تحويل داده مي‌شود و عجيب‌تر آنکه نام اين اثر «چشمه» است تا باورهاي محتوم مخاطب را به هم بريزد و از اين راه، جريان‌ساز هنر مفهومي در عصر جديد شود. درحالي‌که کارايي آبريزگاه در مسير عکس نام‌گذاري آن است. اين اقدام او پيشينه دارد؛ تابلويي با نقش‌واره يک پيپ که نقاش در پايين کادرش مي‌نويسد: «اين يک پيپ نيست». دوشان مي‌خواهد با اين نفي، با ذهن مخاطب بازي و چارچوب‌هاي جزمي‌اش را دگرگون كند. به‌اين‌ترتيب، او از اين راه، جريان‌ساز «هنر مفهومي» در عصر جديد مي‌شود. دوشان بر اين باور است که ايده هر کار هنري، مهم‌تر از فراورده آن است؛ يعني هنر تمام‌شده، جستن يک مفهوم براي بيان خلاقيت و همچنين عرضه آن در يک نمايشگاه هنري است. به گفته بابک بهاري، دوشان با هوش سرشار خود، دردسرسازترين هنرمند نام مي‌گيرد. او با گرفتن فيگورهاي مختلف، در نقاشي يا ارائه اشيای مدنظر، پايه‌گذار عصري مي‌شود که برخي صاحب‌نظران، هنرهاي تجسمي را به دوره پيش از دوشان و عصر پس از او بخش‌بندي کرده‌اند. او نمايشگاه‌هاي گروهي زيادي ترتيب مي‌دهد و به کوشندگان جنبش سوررئاليسم در پاريس لقب مي‌گيرد. کاربرد واژگان «حاضر و آماده‌ها»، براي دوشان، دست‌افزاري است که اعلام کند با همين اشياي دم‌دستي و تغييرنايافته، مي‌توان يک اثر هنري «انتخاب» کرد. در نتيجه هرکس مي‌تواند هنرمند شود و هر کالايي به درد هنروري مي‌خورد. پرسش اين است که چه اتفاقي مي‌افتد که در يک جابه‌جايي ساده، اثري به شيئي هنري تبديل مي‌شود؟ پاسخ اين پرسش را تحليلگر نشست، اين‌گونه مي‌دهد؛ فرايند تغيير، زماني شکل مي‌گيرد که هنرمند با انتخاب يک شيء آن را از متني به متن ديگر جابه‌جا مي‌کند تا يک اثر هنري پديد آورد؛ همان چيزي که در دانش نشانه‌شناسي به نام «جانشين» خوانده مي‌شود.

 سخنران به سه گام دوشان اشاره مي‌کند که سبب شکل‌گيري يک اثر مي‌شود؛
١- کالا از متن زندگي روزمره به متن هنري آورده مي‌شود. به عبارت روشن‌تر، کالاي انتخابي از مکان هميشگي، به مکاني هنري انتقال داده مي‌شود.
٢- اثر روي پايه نمايش داده مي‌شود.
٣- بر سطح آن امضاي هنرمند نقش مي‌بندد.
بعدها اين باور «حاضر و آماده» از محدوده شيءبودن خارج شد و دايره وسيع‌تري گرفت. در سال ۱۹۶۰ ميلادي حضور يک زن در يک نمايشگاه به‌عنوان يک اثر هنري، اتفاق شگفتي بود که پيروان هنري دوشان به آن دست يازيدند و چون بمبي صدا کرد! در زندگي روزمره هم، نمونه‌هايي از جابه‌جايي مي‌توان يافت؛ يک سماور زغالي که سال‌ها در زندگي نياکان آدمي کاربرد داشته، امروزه به‌عنوان يک شيء هنري در بهترين مکان خانه جاي داده مي‌شود و در «متن» کنوني‌اش، ديگر سماور نيست، بلکه يک شيء هنري است.

ارسال نظرات
پربحث ترین عناوین