خرداد: حوادث اخیر و اعتراضات پراکنده در برخی شهرها موجی از هجوم تبلیغاتی ضد اصلاحطلبان را در بخشهایی از فضای مجازی و رسانههای خارج از کشور برانگیخته است. در این نوشته این موج را تحلیل میکنم.
١- ظاهرا اصلاحطلبان تنها گروه مسئول و پاسخگو در کشور هستند. اگر امامجمعه یا دادستانی جلوی کنسرتی را گرفت، اصلاحطلبان باید پاسخ دهند. اگر دانشجویی دستگیر شد، چه مقصر باشد و چه نباشد، دولت روحانی و حامیان اصلاحطلبش باید پاسخ بدهند. اگر دریاچه ارومیه یا زایندهرود خشک شد، مسئولش روحانی است. اگر صندوقهای بازنشستگی بر اثر سوءتدبیر چندین و چندساله کسانی که به آنها دستاندازی کردهاند در آستانه ورشکستگیاند، مسئولش روحانی و اصلاحطلبان هستند. اگر باران نیاید تقصیر دولت است، اگر سیل بیاید تقصیر اصلاحطلبان! زلزله به دلیل بیکفایتی دولت است! سیاستهای ایرانستیزانه ترامپ هم کار روحانی است. یاللعجب، گویی اصولگرایان با درصد بالايي از دستداشتن در قدرت سیاسی و اقتصادی اطفال صغیری هستند که هیچکس نباید به آنها اعتراض کند و بهجای آنها باید رو سوی اصلاحطلبان کرد و به آنها حمله کرد. معترضان تندرو داخلی و خارجی هرگز دیواری کوتاهتر از دیوار اصلاحطلبان و میانهروها برای اعتراض نمییابند، چرا؟ پاسخ سهل است؛ چون هزینه ندارد، جایزه هم دارد! جالب است وقتی پای شعارهای گردنفرازانه ضد دولت میانهرو در میان است چندان مرزی میان اصولگرایان تندرو و تندروهای برانداز نمیتوان یافت.
٢- ظاهراً حدود مسئولیت اصلاحطلبان تا سماوات گسترده است. هر اتفاقی در هر گوشه ایران بیفتد، به زعم برخی، باید آنان اولین نخودهای هر آش باشند. اگر در جایی به محیط زیست یک منطقه تعرض شد یا میراث فرهنگی در شهری آسیب دید، آنها باید به میدان بیایند. اگر کارگری از حقوقش محروم شد یا معلمی نسبت به دریافتیاش معترض بود، اصلاحطلبان باید اعتصاب به راه بیندازند. اگر یک گروه دانشجو یا جوان دوست داشت اعتراضی به راه بیندازد، اصلاحطلبان باید قبلا گارد حفاظت از آنها را ترتیب دهند و اگر کسی دستگیر شد، پلیس و دادستان و قاضی را مورد عتاب قرار دهند و مقتدرانه زندانیان را از بند بیرون بکشند. گروههای معترض حق دارند، هرجا، به هرشکل، با هرلحن، با هر شعار و با هر عملی خشمشان را خالی کنند و حتی علیه خود اصلاحطلبان شعار دهند، اما اصلاحطلبان موظفاند تحت هر شرایطی از هر نوع معترضی حمایت بیقیدوشرط کنند، وگرنه «حامیان و متحدان سرکوباند» یا «از جریانهای اعتراضی عقبماندهاند» یا «اصلاحطلبان حکومتیاند». در اینجا نیز فرض بر آن است که هر شهروند معترضی از هر مسئولیتی در قبال شیوهای که در پیش گرفته، مبراست و هر آنچه مسئولیت است بر عهده اصلاحطلبان نهاده شده است! حقیقت چیست؟ اصلاحطلبان یک جناح سیاسی متکثر و تأثیرگذارند، اما بیش از توان و قدرت سیاسیای که دارند پاسخگو نیستند؛ همینطور دولت میانهروی روحانی. این دولت بهاندازه قدرت و اختیاراتش پاسخگوست. ای کاش آنها که دولت را عتاب میکنند چون دستشان به دیگران نمیرسد، صادقانه میپذیرفتند که چون یارای مخاطب قراردادن دیگران را ندارند، از سرناچاری دولت را خطاب قرار میدهند. متأسفانه چنین نیست. گویی جماعتی از تحولطلبان مملکت یک راه برای کسب مطالبات خود بیشتر نمیدانند: اصلاحطلبان را بیندازند جلو و خود از پشتسرشان طلبکاری کنند و آنگاه که کار به مویی میرسد و حمایت از آنان کارساز است، دریغ کنند. حقیقت آن است که اصلاحطلبان هیچ سندی نسپردهاند که پیشتاز همه جنبشهای اجتماعیاند. اصلاحطلبان برای همه جنبشهای اجتماعی پیشرو و روبهتعالی احترام قائلاند، اما مدعی به راهانداختن هیچ جنبشی نیستند. اصلاحطلبی یک رویکرد سیاسی-اجتماعی است که در قالب تشکلهای شناسنامهدار، با همه ضعفها و قوتهایشان، تبلور یافته است، اما یک جنبش زیروروکننده نیست. جنبشهای اجتماعی فرازوفرودهای خود را دارند و هیچ حزب یا جناح سیاسیای نمیتواند مدعی هدايت آنها باشد، اما اصلاحطلبان بر خود فرض میدانند مطالبات و خواستهای بهحق آنان را در سطوح حاکمیتی، در قالب قانون، آئیننامه و دستورهای مدیریتی تحقق بخشند. بنابراین در یک کلام، ضمن آنکه اصلاحطلبان بهمثابه بخشی از مردم ایران، در صورت لزوم، حق تظاهرات و اجتماعات مردمی را برای آنان قائلاند. بر این گمان نیستند که قیم تمام حرکتهای اعتراضی مردمی، اعم از مسالمتجویانه یا خشونتآمیز هستند. این چه تصوری است که برخی دارند که هر صدایی از جایی برخاست اصلاحطلبان موظفاند در صف نخست آن قرار گیرند؟
٣- چندوچون و ابعاد حرکتهای اعتراضی اخیر هنوز کاملا روشن نیست. شواهد نشان میدهد رسانههای آنسوی آب، به قول امروزيها، پیچ ولوم آن را زیاد بالا بردند و گستردگی حرکتها را بیش از آنچه بود، دیدند. البته وقتی زلزله میآید کمی طول میکشد تا غبارها بخوابد و ابعاد خسارتها درست برآورد شوند. ظاهراً تعداد شهرهایی که در آنها اتفاقاتی افتاد، زیاد بود اما جمعشدن گروههای چندصد نفری از معترضان در شهرهای چنددههزار نفری تا چه حد حاکی از یک موج اجتماعی است؟ سمتوسوی اعتراضات به چه سمتی است؟ آیا این جنبش واقعا جنبش محرومان اقتصادی است یا نارضایتیهای فرهنگی و اجتماعی هم زمینهساز بودهاند؟ آیا عوامل خارجی در تحریک ناآرامیها نقش داشتهاند؟ و دهها پرسش دیگر. همه اینها جای بحث و بررسی دارد، شاید این کار صورت نگیرد یا صورت گیرد اما نتایج آن با شفافیت منتشر نشود. اما قدر مسلم اگر کسی از ابتدا و بدون شواهد کافی روی فرضیهای خاص تکیه دارد (مثل اصولگرایان عجولی که خواستند از این نمد کلاهی ضد دولت ببافند). شاید بیشتر به دنبال سوءاستفاده از ماجراست.
٤- نوع برخورد نهادهای حکومتی با اعتراضات اخیر شاید کماهمیتتر از خود اعتراضات نباشد. نیروی انتظامی موفق شد بدون استفاده از سلاح گرم، یک موج اعتراضی را مهار کند. این گامی مهم به سمت جامعهای مدنی است. البته هنوز تا رسیدن به یک بلوغ و تجربه عمیق در برخورد با اغتشاشات اجتماعی بسیار فاصله داریم. اما همین مقدار نسبت به گذشتهها پیشرفتی بزرگ است. برخی تحلیلگران خارجی بر این تصور بودند که با موج متقابل خشونت از سوی پلیس و نیروهای ضداغتشاش، این موج فراگیرتر میشود و ایران در مسیر سوریهایشدن پیش میرود. خوشبختانه چنین نشد. آرامش و سعهصدر پلیس و نیروهای امنیتی، فعالشدن دولت و وزارت کشور، تحرک بهموقع شوراهای تأمین استان و شهرستان و بالاخره هماهنگی میان نیروهای درگیر در صحنه، منجر به مدیریت کمهزینه و مؤثر ماجراها شد. دراینمیان، البته متأسفانه تعدادی کشته شدهاند که بنا به اظهارات مقامات مسئول هیچکدام با سلاح نیروهای مسئول حفظ نظم نبوده است. تصور میکنم گزارش مبسوط و مستندی از تکتک قتلهای صورتگرفته برای افکار عمومی روشنگر باشد.
این قبیل جزئیات میتواند اخلاقا تکلیف کنشگران صادق سیاسی را مشخص کند. در صحنهای که در یکسوی آن پلیس با صبر و آرامش به دنبال برقراری نظم اجتماعی است و در سوی دیگر آن از بای بسمالله بنا بر خشونت و آتشزدن است و در خلال آن بیستوچند نفر با گلولههایی از آنسو کشته میشوند یا آنطور که گفتهشده بایگانی دادگستری به آتش کشیده میشود یا عناصری یکراست به سمت کلانتری هجوم میبرند تا آن را خلعسلاح کنند؛ بدون هرگونه خجالتی عرض میکنم که اصلاحطلبان در سمت خشونتگرایی قرار نمیگیرند.
٥- جامعه ایران متنوع و متکثر است. منافع همه اقشار و طبقات لزوما همگرایی ندارند. یک تصمیم ممکن است صنفی را راضی و صنف دیگر را ناراضی کند. اقدامی ممکن است به نفع مردم یک منطقه و به ضرر منطقه مجاور باشد؛ مدیریتی که بخواهد همه را با هم راضی کند احتمالا پیش از هر چیز در عمل همه را ناراضی خواهد کرد. اداره چنین اجتماعی حتی اگر همه تصمیمها عاقلانه باشد، حتی اگر دولت در چند لای سیاستهای فراگیر از قبل تعیینشده اسیر نباشد، کار سختی است و هرازچندگاهی ممکن است با نارضایتیهایی از گوشهوکنار روبهرو شود. همه اعتراضهای صنفی بحق نیستند؛ موارد زیادی هست که قطعکردن برخی رانتها یا امتیازات نابهجا به اعتراضات متعددی منجر میشود. همه ما باید یاد بگیریم که با آرامش، سعهصدر و گوشهای شنوا با اعتراضات روبهرو شویم. نه هر اعتراضی سزاوار برخورد است و نه لزوما لازم است که باد به بیرق معترضان افکند. احزاب و گرایشهای سیاسی حق دارند بر مبنای برنامه جامع فکری و سیاسیای که برای خود در نظر گرفتهاند، از برخی اعتراضات حمایت کنند یا همانند برخی دیگر سکوت پیشه کنند، ضمن آنکه اصل حق اعتراض برای همه کتمانناپذیر است.