باید جریمههای زیستمحیطی خصوصیاتی داشته باشند، یعنی هم بازدارنده باشند و هم مبلغشان به اندازهای باشد که افراد بتوانند از پس آن بربیایند.
خرداد: باید جریمههای زیستمحیطی خصوصیاتی داشته باشند، یعنی هم بازدارنده باشند و هم مبلغشان به اندازهای باشد که افراد بتوانند از پس آن بربیایند. اگر جریمههای زیستمحیطی سنگین باشند، سنگ بزرگی است که علامت نزدن است. من مدتی در کمیته محیطزیست شورای اسلامی شهر تهران عضو بودم.
به گزارش خرداد، اسماعیل کهرم در آرمان نوشت: در این کمیته قرار بر این شد که افرادی که زباله را از ماشین بیرون میریزند، جریمه شوند. در نهایت برای این اقدام جریمه 70هزار تومانی در نظر گرفته شد. یادم است افسر جوانی از راهنمایی و رانندگی هم در این کمیته حضور داشت. ایشان گفت هر چه میخواهید، مبلغ جریمه را تعیین کنید. افسرها دلشان نمیآید مردم را بابت رهاسازی زباله جریمه کنند. این جریان برای حدود پنج سال پیش بود. شما حساب کنید رانندگان تاکسی روزانه حدود 150هزار تومان در میآورند و در کنار آن خرج ماشین و بنزین هم میدهند. از این رو قطعا افسران دلشان نمی آید برای پرت کردن زباله 70هزار تومان جریمه بنویسند، اما برخی جرایم قابل وصل شدن هستند. برای مثال اگر پتروشیمیها، پالایشگاهها و تاسیسات صنعتی تخلفاتی انجام دهند، بهراحتی میتوانیم جریمهشان کنیم و اگر جریمه خود را پرداخت نکنند، در نهایت پلمب خواهند شد. اخیرا مجلس جرایم زیستمحیطی را سهل الوصولتر کرده است. به این طریق که نمایندگان استانداری، سازمان حفاظت محیطزیست استان و وزارت صنایع و معادن حضور دارند و کارخانههای آلاینده را شناسایی میکنند. سپس به این کارخانهها مهلت داده تا به رفع عامل آلودگی خود بپردازند، اما اگر چنین اقداماتی در این راستا انجام نشد، کارخانههای آلاینده بسته خواهند شد. بنابراین باید دقت کنیم که جریمههای زیستمحیطی قابل وصول و قابل اجرا باشند تا بتوانند نقش بازدارندگی خود را ایفا کنند.
غیر از جریمه راهی نیست
انگلستان پلیس زباله تشکیل داده است. افرادی هستند که لباس یونیفرم میپوشند و با استفاده از چنگکها به جمعآوری زباله از روی زمین میپردازند. از سوی دیگر، اگر فردی در خیابان زباله بریزد، جلویش را میگیرند و او را به پاسگاه پلیس میبرند و در آنجا از او پول میگیرند. همچنین در صورت فراهم نبودن شرایط مالی کارت شناسایی فرد خاطی را گرفته تا او مجبور شود جریمهاش را پرداخت کند. ما نیاز داریم این کار را در ایران انجام دهیم و مردم را نسبت به ممنوعیت ریختن زباله در خیابان آگاه کنیم. این در حالی است که ایران یکی از موفق ترین کشورها در زمینه بستن کمربند ایمنی است، چون جریمه نبستن کمربند ایمنی عادلانه و قابل پرداخت است و در جا پلیس میتواند افراد متخلف را جریمه کند.
در نهایت هم وقتی افراد برای تصفیه حساب جرایم خود میروند، باید مبلغی را به ازای نبستن کمربند ایمنی پرداخت کنند. ما میتوانیم چنین قانونی را برای ریختن زباله نیز اعمال کنیم، ولی بعد از گذشت سالها هنوز هم فکر میکنم 70هزار تومان برای رها کردن زباله در خیابان زیاد است. اشکال کار این است که افسران راهنمایی و رانندگی دلشان نمیآید افراد را از این بابت جریمه کنند. برای مثال اگر مبلغ جریمه رهاسازی زباله در خیابان 30هزار تومان بود، هم قابل پرداخت بود و هم بازدارندگی داشت. این در حالی است که در تمام دنیا چه دموکراسیتر از ما و چه محدودتر از ما غیراز جریمه راهی را پیدا نکردند و همه چیز با تشویق و تنبیه انجام میشود. به بیان دیگر اگر فردی بهعلت نبستن کمربند جریمه شود تا در خودرو مینشیند، همیشه به یاد خواهد داشت که باید کمربند خود را ببندد. این در حالی است که در کار راهنمایی و رانندگی تشویقی وجود ندارد. به عبارت دیگر ما دیکتهای عمل میکنیم، یعنی اگر پنج صفحه درست بنویسیم و تنها یک غلط داشته باشیم، 19 میشویم. بنابراین به ازای نریختن زباله پولی به ما داده نمی شود، ولی تنبیه میشویم. با وجود این، وقتی ریختن زباله جریمه دارد، افراد دیگر از ترس جریمه شدن زبالهای از خودرو خود به بیرون پرتاب نمی کنند.
ضرورت فرهنگسازی
باید فرهنگسازی قبل از تشویق و تنبیه باشد. کشورهای پیشرفته قبل از اعمال قانون فرهنگسازی میکنند. برای مثال انگلستان مدتها برای بستن کمربند فرهنگسازی میکرد، یعنی چهار تخممرغ را در یک قوطی میگذاشت و آن را تکان میداد، سپس در قوطی را باز کرده و نشان میداد که تمام تخممرغها شکسته بودند. بعد همان تخممرغها را در یک قوطی جا سازی میکرد، تکان میداد و تخممرغها سالم میماندند. در نهایت به مردم میگفت که شما در داخل اتومبیل مثل تخممرغها هستید، اگر کمربند ایمنی ببندید، تکان هم بخورید سالم میمانید، اما اگر کمربند ایمنی نبندید، به بیرون پرت شده و آسیب میبینید. بعد هم اعلام میشد که از روز اول اکتبر کمربندهایتان را ببندید. با این حال در ابتدا مردم عادت نداشتند، پلیس با آنها راه میآمد و به آنها تذکر میداد و در نهایت هم پس از تکرار این مساله به جریمه کردن روی میآورد، اما ما یک مرتبه از جریمه شروع میکنیم. بدون دلیل و منطقی. نتیجه این میشود که خیلیها از روی لج بازی و خیلیها بهعلت فراموشی کمربند ایمنی خود را نمی بندند.
پس فرهنگسازی در هر زمینه لازم است. باید اول فرهنگسازی کنیم. در مورد نریختن زباله در سطح شهر نیز باید کارشناسان فرهنگسازی کنند، چون مردم فکر میکنند که اگر زباله بریزند یا کمربند نبندند، جریمه میشوند. در صورتی که هر دو این اقدامات اهدافی را بهدنبال دارند. بنده تاکنون در تلویزیون ندیدهام که در مورد نریختن زباله فرهنگسازی خاصی صورت بگیرد. این در حالی است که شرکت فیلم سازی وال دیزنی یک فیلم 15 دقیقهای ساخت که در ایران، شرق و غرب پخش شد. این فیلم بسیار زیبا و گویا بود. ماجرا از این قرار بود که افرادی را از نظر ریختن زباله تقسیم کرده بود. برای مثال کسی که میدانست ریختن زباله خوب نیست، به اطراف خود نگاه میکرد و زبالهاش را داخل شمادها میانداخت و میرفت یا فردی که بیخیال و وقیح بود، راه میرفت و زباله میریخت. همچنین فردی نیز به نمایش گذاشته میشد که از ریختن زباله خجالت میکشید و از فرزندش میخواست که زباله را در میان درختان بیندازد. بنابراین ما میتوانیم از وسایل ارتباط جمعی برای جلوگیری از ریختن زباله در سطح شهر استفاده کنیم. همچنین مدارس هم در این راستا نقش بسزایی دارند. بنده دیدهام که برخی از مدارس ابتدایی سطلهای تفکیک زباله دارند که این مساله در فرهنگسازی بسیار اثربخش است. پس آنچه در این میان قابل اهمیت است، لزوم فرهنگسازی در نریختن زباله است.
* کارشناس محیطزیست