خرداد: اگر مسوولان وزارت ارشاد اجازه ميدادند مديران فرهنگي- اينجا تئاتر- به واسطه خرد جمعي انتخاب شوند قطعا شاهد اتفاقهاي بهتري ميبوديم. بيان مسائلي از اين دست به حدي...
به گزارش خرداد، مسعود رایگان در اعتماد نوشت: تكراري شده كه شايد ديگر شنيده هم نشود اما من آنقدر مينويسم و مطرح ميكنم تا در نهايت گوش شنوا پيدا شود. در اين زمينه- يعني ثبات مديريت- پرسشهاي متعددي وجود دارد كه تلاش ميكنم در ادامه به تفكيك بيان شود. مانند اينكه مگر قرار نيست يك مدير نسبت به حوزه مديريتياش شناخت و آگاهي پيدا كند و نتيجه شناخت و آگاهياش در پيشبرد اهداف فرهنگي مملكت بهكار گرفته شود؟ مگر براي كسب اين شناخت از بودجه كشور هزينه نميشود؛ آيا اين مهم با دو سال حضور يك فرد بر مسند مديريت شكل ميگيرد؟ قطعا خير. پس اگر پاسخ منفي است چرا يك روند معيوب مدام در وزارت فرهنگ و ارشاد تكرار ميشود؟ چرا فراموش ميكنيم حوزههاي مديريتي بايد ارتقادهنده باشند و اصولا بر همين اساس است كه مديران فرهنگي و هنري در ديگر كشورها دستمزد بسيار بالايي دريافت ميكنند. چون ارتقا (چه در زمينه كيفي و چه كمي) در عرصه فرهنگ و هنر كار سادهاي نيست. شما اگر كمپاني پوشاك را هم در نظر بگيريد، زماني كه تصميم به تغيير مديريت ميگيرد با چارچوب و برنامه عمل ميكند؛ چون از راه افزايش كيفيت و بهرهوري قصد دارد سهام خود را افزايش دهد. اين طور نيست كه تا يك مدير نسبت به فضاي پيراموني خود اشراف پيدا ميكند از كار بركنار شود. چرا توجه نميكنيم مديريت فرهنگي در تمام جهان حداقل پنج ساله است؟ بنابراين يك بار ديگر به سطر نخست اين يادداشت بازميگردم. چرا وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به انتخاب ٣هزار هنرمند تئاتر وقعي نگذاشت؟ اين اتفاق بسيار تلخ است و اطمينان دارم همين اتفاق ٢سال ديگر براي گزينه جديد مديريت تئاتر نيز رخ ميدهد. تاكيد ميكنم كه بحث من مطلقا معطوف به افراد يا شخص خاصي نيست، بلكه از روند انتخاب و برنامهريزي گلايه ميكنم. آيا وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي امضاي حمايت ٣هزار هنرمند تئاتر را ديد و اقدامي نكرد يا اصولا در جريان چنين پويشي قرار نگرفت؟ پاسخ منفي به هر يك از اين پرسشها مسووليت سنگيني روي دوش ايشان ميگذارد. ماجرا بيشتر به دوران مديريت علي منتظري شباهت دارد كه هنرمندان بابت تغيير، نگراني داشتند و مشخص بود كه مساله در نهايت با بيتوجهي مواجه ميشود. چرا بعد از اين همه سال همان روند دوباره تكرار شده است؟ متاسفانه اين بدعت در عرصه مديريت فرهنگي ما باب شده كه تا يك مدير از راه ميرسد، اقداماتي انجام ميدهد كه تمام دستاوردهاي گذشته تحتالشعاع قرار بگيرد. البته اميدوارم شهرام كرمي ادامهدهنده مسير گذشته باشد ولي پرسش اين است كه آيا مديران بررسي كردهاند بدعت رخ داده در ساختمان تئاتر كشور چه فاجعهاي به همراه ميآورد؟سياستگذاريهاي مقطعي در عرصه هنر
- خاصه تئاتر- امري نكوهيده است و ادامه همين وضعيت خانهنشيني هنرمندان شناخته شده تئاتر ايران مثل دكتر علي رفيعي را به همراه داشته. اما در سوي ديگر ميبينيد افرادي كه مناصب مديريتي هم برعهده داشتهاند با بودجههاي ميلياردي نمايش روي صحنه ميبرند و بيلبوردهاي تبليغاتيشان هم از ماهها قبل در سراسر پايتخت به اهتزاز درميآيد. چنين بيعدالتيهايي را بايد كجا مطرح كنيم؟در سوي ديگر ماجرا هنرمندان قرار دارند. من از هنرمندان هم گلايه ميكنم كه چرا در برابر بدعتها ايستادگي نكرده و سكوت پيشه ميكنند؟ خانه تئاتر در اين شرايط كه هنرمندان بدون پشتيبان هستند چه ميكند؟ چرا حمايت صنفي صورت نميگيرد و چرا راجعبه اين قضايا هيچ واكنشي ندارد؟ متاسفانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نقش حمايتي و ايجاد ثبات در عرصه فرهنگ و هنر را از ياد برده است و ما بهشدت از سوءمديريت رنج ميبريم. آنچه رخ داد بياحترامي به فرهيختگان تئاتر بود. كار از گلايه گذشته است، حرفها شنيده نميشود.