خرداد: در تجربه خدمت کاوه مدنی در سازمان محیط زیست درسهای فراوانی برای آموختن هست.
به گزارش خرداد، علی دادپی در خبرآنلاین نوشت: کاوه مدنی معاون سازمان حفاظت از محیط زیست و استاد امپریال کالج لندن بعد از هفت ماه معاونت این سازمان مجبور به استعفاء و خروج از کشور شد. این روزها خیلیها درباره دلایل این استعفا و فشارها می نویسند. از آنکه به نام ارزشها حرمتها شکسته می شود و تهمتها جای واقعیت را می گیرند تا افرادی که وابستگی سیاسی ندارند و تنها سلاحشان دانش و تخصص و عشقشان به ایران است٬ حذف شوند. اما من نمی خواهم در اینباره بنویسم. بلکه می خواهم بگویم متشکرم.
اول از همه از دکتر کاوه مدنی سپاسگزارم که تصمیم گرفت علیرغم تمام چالشها و مخالفتها و علیرغم شنیدن «مگر دیوانه ای؟» برگشت تا ولو برای ۷ ماه هم که شده در عرصه محیط زیست خدمت کند و اثرگذار باشد. کار کمی نیست وقتی یک تنه کاری را می کنی که همه با آن مخالفند تا یک گوشه نشسته باشی و حسرت نخوری. او با اینکار تجربه بزرگی را ثبت کرد که می تواند برای بسیاری آموزنده باشد. شاید برخی بر اساس این تجربه تصمیم بگیرند به ایران بازنگردند و شاید برخی تصمیم بگیرند با هدف بازگشت به ایران امور روزانه خود را مدیریت کنند. هر دو گروه از این تجربه بهره خواهند برد و هر دو گروه مدیون این دانشگاهی ۳۶ ساله هستند که این روزها نامش بر سر زبانهاست. کاوه گفته را به کردار تبدیل کرد و این کار بزرگیست و ستودنی.
دوم از همه کسانیکه زمینه بازگشت او را فراهم کردند سپاسگزارم. در این چهار دهه از انتصابهای خاص و اولویت داشتن تعهد و تعلق بر تخصص و تعمق در انتخابها راحت نبوده است انتخاب فرد جوانی که کارنامه اش از شجره نامه اش بهتر است. نه داماد کسی بوده نه پسر کسی٬ خودش است٬ درس خوانده و به این نقطه رسیده است. هر کس کاوه را بخاطر شایستگیش تشویق به بازگشت کرده و از انتصاب او حمایت کرده است٬ به جوانان صاحب دستاورد نشان داده است که دستاوردهایشان دیده می شوند. شاید از این پس بعضی با توجه به تجربه کاوه دیگر نخواهند از وجود چنین جوانانی بهره مند شوند ولی دولتیان که دیده اند امثال کاوه به معنای واقعی اثرگذارند شاید از این تجربه درس بگیرند و حمایت لازم را از جوانان بعدی دریغ نکنند.
سوم از همه مردمی متشکرم که یادآور شدند ارزش کاوه مدنی به خودش نیست٬ بلکه هنوز در آرزوها و رویاهایشان جایی برای ایرانیانی هست که به قصد تحصیل و کسب دانش و مهارت زادگاهشان را ترک می کنند. هنوز برای ایشان کسانیکه در راه پر چالش خدمت به ایران گام می نهند٬ مهم هستند. شاید تجربه کاوه عاقبتی که خودش یا ایشان می خواستند نداشت ولی برای رسیدن به آن پایان دلخواه باید راههای مختلف را آزمود وقتی نقشه راهی وجود ندارد. رهرو است که سنگلاخهای راه را می شناسد وگرنه برای ناظران همه راهها به نظر یکسان می آیند و دو خط موازی هستند که به افق بی انتها می رسند.
و در پایان از همه عزیزانی که زمینه رفتن کاوه را فراهم کردند ممنونم. آنها یادآور شدند بهانه ها چه هستند و روال کارها به چه منوال است. تاکید کردند که ذهنیتهایشان از چه پیشفرضهایی تبعیت می کنند و چه حرفهایی را راحت باور می کنند و چه واقعیتهایی برایشان غیرقابل قبول است. واقعیت اینجاست که ایشان هم در آینده خواهند بود و برای کسانیکه آرزوی سعادت ایران را دارد یافتن راهی برای تعامل و گفتگو با ایشان نیز لازم و ضروریست. آرزو می کنم از سوظنهایشان فاصله می گرفتند و حرفها را بدور از کلیشه و تهمتها می شنیدند ولی انگار تا آن نقطه فاصله زیادی دارند.
اینها را که نوشتم فکر می کنم باید بگویم از رفتن کاوه خوشحال نیستم٬ کاش مانده بود و حرفهایش در فضایی بدور از بدبینی و منفعت طلبی شنیده می شد. کاش آنها که تهمت را وسیله رسیدن به اهدافشان کرده اند و به صرف اتهام افراد را قربانی می کنند بخاطر می أوردند که حرمت شکنی حریمی ایجاد نمی کند و حرمتی را عزیز نمی کند. فقط نشان می دهد ایشان حد و مرزی ندارند. ولی می دانم که بخاطر کاوه مدنی و امثال او این کره خاکی و ایران عزیز ما شانس بهتر بودن و بهروزی را دارند. بگذریم٬ این هم گذشت٬ متاسف نباشیم٬ تاسف چیزی را حل نمی کند. مایوس نباشیم٬ یاس کمک نمی کند. ادامه بدهیم. فقط می توانیم ادامه بدهیم.