به گزارش خرداد روزنامه آرمان نوشت نقد در عین حمایت، رویکرد این روزهای اصلاحطلبان در مواجهه با دولت است. آنان معتقدند که بیشترین حمایت از روحانی و دولت او از سوی جریان اصلاحات بوده است، اما این جریان نقشی در تصمیمگیریهای دولت ندارد. این گلایه زمانی بیشتر میشود که برخی مطالبات اصلاحطلبان از دولت را نوعی سهمخواهی میدانند و به انتقاد از اصلاحطلبان میپردازند، اما واقعیت چنین نیست و جریان اصلاحات نشان داده که جز تامین و تقویت منافع ملی به موضوع دیگری فکر نمیکند. موضوع دیگری که طی روزهای اخیر ذهن جامعه را درگیر کرده تصمیماتی است که معاون اول رئیسجمهور برای تقویت وحدت ملی در کشور در نظر دارد و روز شنبه از یک برنامه او رونمایی شد. جهانگیری درصدد است نشستی با حضور رئیس دولت اصلاحات و سران قوا برگزار کند تا جامعه مطمئن شود کدورت و اختلافی در کشور نیست و باید همه گروهها به کمک قوای کشور بیایند. در این راستا محمدصادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی حزب اعتمادملی با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
اظهاراتی از سوی برخی سیاسیون دو جناح مبنی بر آغاز گفتوگوهای ملی یا رفع محدودیتهای سیاسی مطرح شده است. از جمله قولی از سوی آقای جهانگیری مبنی بر برگزاری جلسهای با حضور رئیس دولت اصلاحات و سران قوا مطرح شده است و هدف از طرح این موضوع تلاش برای تقویت وحدت ملی است. تصور میکنید اینگونه اقدامات کمکی به حل مشکلات کشور و ایجاد وحدت ملی خواهد کرد؟
وحدت ملی را باید از متن ملت آغاز کرد، البته رفع محدودیتهایی برای برخی شخصیتها لحاظ شده و حل مساله حصر در وحدت آفرینی تاثیر زیادی دارد، اما بهطور کلی اگر به دنبال ایجاد وحدت هستیم ابتدا باید حس اعتماد را به جامعه بازگرداند و رابطه بین تعاملات حاکمیتی و دولت-ملت را بازسازی کرد. اگر این اعتماد بازسازی شود، هر اتفاقی که رقم بخورد به تقویت بنیه اجتماعی کشور کمک خواهد کرد و نهایتا منجر به تقویت نظام میشود. اگر خدای ناکرده این اتفاقات تحقق پیدا نکند، مثلا موضوع حصر همچنان باقی بماند و تعاملی بین برخی چهرههای اثرگذار صورت نگیرد، اثر منفی هم برای کشور و هم برای این چهرهها و شخصیت و نهایتا برای جامعه خواهد داشت. در چنین شرایط اقتصادی و وجود عدم اعتماد در جامعه سخن گفتن از نزدیک شدن شخصیتهای محدود شده به ارکان بالای کشور نتیجهای نخواهد داشت. سرمایه اجتماعی کلیت جریان اصلاحات، اعتماد مردم است. اگر در فضای بیاعتمادی دولت-ملت چهره رهبر جریان اصلاحات خدشهدار شود، هزینه سنگینی به اصلاحطلبان وارد خواهد آمد. باید هوشیار بود تا چنین هزینهای وارد نشود.
آیا حضور چهرههای برجسته اصلاحطلب در جلسات رسمی مسئولان کشور میتواند نقطه عطف یا سرآغازی برای تعاملات بیشتر باشد و تاثیری در جامعه و به خصوص نیروهای کنشگر بگذارد؟
شخصی مانند رئیس دولت اصلاحات هیچگاه قهر نکرد یا خود را از مناسبات و جریانات سیاسی کشور دور نگه نداشته است. ابتدا باید محدودیتها رفع شود و سوی دیگر نظرات جریان اصلاحات به دولت یادآوری شود تا تعاملات سازنده برقرار شود و در نهایت شاهد ایفای نقش جدی کلیت جریان اصلاحات در تسهیل امور کشور باشیم. در شرایطی باید این اتفاقات محقق شود که اعتماد عمومی به اصلاحطلبان خدشهدار نشود. باید از اندک سرمایه و اعتبار اصلاحات در نزد مردم که در راستای منافع ملی است و همواره اولویت اصلاحطلبان منافع ملی و میهنی بوده است، حفاظت شود.
آقای رحیمی نماینده تهران در مجلس نقل قول امیدوارکنندهای را از رئیسجمهوری مطرح کردند. آیا نشانهایی از حل مشکل دیده میشود؟
امیدواریم که این به قول آقای روحانی «پوسته» بشکند. تا این پوسته نشکند، مشکل حل نخواهد شد و باید با حمایت نهادهای ذیربط اتفاق مثبتی رخ دهد تا این ماجرا به خیر و خوشی تمام شود.
درباره تغییرات در کابینه ارزیابی شما چیست؟ تا چه اندازه این تغییرات میتواند به ساماندهی اوضاع به خصوص در بخش اقتصادی کمک کند؟
این تغییرات بیتاثیر هم نیست اما در این فضا، تغییر مهرهها یا جابهجاییها در دولت تاثیر چندانی نخواهد داشت. تاثیرگذاری عمده و اثرگذار، تغییر رویکردهاست. دولت باید سیاستها و رویکردهای خود را تغییر بدهد که اقدام حائز اهمیتی است. البته به نظرم تغییر بخشی از رویکردها از دست دولت هم خارج است و باید حاکمیت وارد عمل شود. ما میتوانیم مشکلات خود را در سیاست خارجی حل کرده و تعامل داشته باشیم. باید بتوانیم از موضع عزت توأم با اقتدار با جهان و هر کشور دیگری وارد تعامل و مذاکره شویم. نباید اجازه داد یک عده در خارج از کشور برای اقتصاد کشور ما تصمیمگیری کنند. بالاخره وقتی رسانههای جهان و متعاقب آن در داخل گفته میشود تحریمها از فلان تاریخ آغاز خواهد شد و حتی بیشتر میشود، همین امر باعث تاثیر منفی بر قیمتها و کالا و خدمات میشود. به عنوان نمونه شاهد هستید که نرخ ارز چگونه بالا میرود. اکنون دیوان لاهه به آمریکا اعلام کرده که تا شهریور ماه یعنی سپتامبر حق وضع تحریم علیه ایران را ندارید. همین موضعگیری از لحاظ روانی تاثیرگذار است یا اتحادیه اروپا بگوید از موضع ایران حمایت میکنیم و محکم پای قراردادهای خود هستیم، این سخنان و مواضع میتواند بر جامعه و مناسبات داخلی تاثیرات مثبتی بگذارد. باید کاری کنیم که رویکرد کلان و ملی کشور در مناسبات جهانی و منطقهای، تنشزدایی تعریف شود نه تنشآفرینی. اکنون عدهای با تمام قوا تلاش میکنند که ایران را یک کشور تنشآفرین معرفی کنند. در برابر چنین جریاناتی باید ایستاد و طوری رفتار کرد که عکس آن ثابت شود و امکان چنین تبلیغات منفی را از آنها گرفت. نباید اجازه داد این عده و این جریانات، تبلیغات سوئی علیه ایران انجام دهند، بلکه باید تدبیر و برنامهریزی داشت تا کشور از التهاب دور باشد.
رابطه کنونی دولت و جریان اصلاحات را چگونه ارزیابی میکنید. با یادآوری این نکته که حامیان اصلی دولت آقای روحانی اصلاحطلبان هستند. آیا اصلاحطلبان میتوانند در این شرایط بد اقتصادی کمکی به دولت کنند؟ یا اینکه نشانهایی از بازگشت دولت و شخص روحانی به اصلاحطلبان مشاهده میشود؟
تصور میکنم دولت تا هر جا که توانسته از ظرفیت اصلاحطلبان استفاده کرده اما به مطالبات آنها کمترین توجه را داشته است. یعنی حمایت های اصلاحطلبان یک موضوع است و مطالبات آنها یک موضوع دیگر. دولت از اصلاحطلبان در جاهایی کمک خواست، عدهای هم رفتند و کمک حال دولت شدند. در معاونتهای مختلف،استانداریها، فرمانداریها یا هر جا که دولت خواست و اراده کرد، اصلاحطلبان از یاری کردن دریغ نکردند. ولی این کمکها فیزیکی بود و اصلاحطلبان در سیاستهای دولت و سیاستگذاریهای آن نقشی نداشتهاند. متاسفانه در برخی مسائل مهم و در جاهایی رانده شدهاند و اجازه حضور در مسائل عمیق و دقیق و کلان را نداده است. بخش زیادی از هزینههای مدیریت اجرایی متوجه اصلاحطلبان شده است، اما در عین حال کمترین تاثیرگذاری و تصمیمگیری نصیب اصلاحطلبان و ظرفیتهای آنها شد. به عبارتی حوزه تاثیرگذاری تیم اصلی و حلقه اصلی دولت بیشتر از جریان اصلاحات است.
برخی از دولتیها و نزدیکان آقای روحانی یا نمایندگان مجلس گاهی به تصریح و گاهی هم تلویحا انتظارات اصلاحطلبان از دولت را نوعی سهمخواهی تعبیر میکنند، در حالی که بسیاری از چهرههای اصلاحطلب و احزاب این جریان بارها گفتهاند که اصلاحطلبان نه دنبال سهم هستند و نه غنیمت میخواهند. ارزیابی شما چیست؟
دولت چه غنیمتی دارد که میخواهد به اصلاحطلبان بدهد؟ یکسری مشکلات، آسیبها و بیبرنامگیها که دیگر غنیمتی ندارد. اصلاحطلبان برای رفع و رجوع این مسائل به کمک دولت شتافتند. فارغ از حوزههای فردی و شخصی ممکن است اشخاصی به نام اصلاحطلبان، پست و مقامی را گرفته، استاندار یا وزیر یا معاون وزیر شده و راه خودشان را رفته باشند اما به مناسبات اصلاحطلبی کاری نداشته باشند اما بحث این است که روش و منش اصلاحطلبانه تا چه اندازه در این حوزه موثر بوده است؟ در استانها که بررسی کردم و شاهد بودم، دولت کمترین توجه را به مجموعههای اصلاحطلب استانها و شهرستانها داشته است. در هر جا که توانسته مدیرانی را منصوب کرده است که شعارشان اعتدالی است اما در عمل راستها و اصولگرایان را سر کار آوردند و از اصلاحطلبان نوعی برائت جسته و اصلا دولت را اصلاحطلب نمیدانند. مدیران دولتی در استانها به صراحت میگویند از ما توقع نداشته باشید همفکر و همنظر اصلاحطلبان رفتار کنیم. در حوزههای برنامهریزی و تصمیمسازی، اصلاحطلبان کمترین تاثیر را داشتهاند. البته به نظرم هیچ تاثیری نداشتهاند. چه سهمی گرفتهاند؟ کدام غنیمت؟ نگاه کنید در بین استانداران، جز یکی دو نفر که منسوب به جریان اصلاحات و رئیس دولت اصلاحات هستند، مثل مهرعلیزاده در اصفهان یا به نوعی آقای خباز در خراسان شمالی، واقعا شخص دیگری را در استانها نداریم که به اصلاحات نزدیک باشند. در حوزههای کاری مختلف مدام تاکید میکنند اعتدالی رفتار شود. اما منظورشان از اعتدال، بیتوجهی به اصلاحطلبان و دور کردن افراد این جریان است. تمام تلاششان راضی کردن جناح مقابل و همراه کردن آنها با دولت است. تصورشان این است که اصلاحطلبان که با ما هستند پس باید برویم منتقدان و جریان اصولگرا را از خود راضی نگه داریم. همواره گفتهام که حمایت ما از روحانی باید منتقدانه باشد. یعنی اتفاقات و مسائل و مشکلات به وجود آمده را به مردم بگویند و شفافسازی کنند. جامعه نباید تصور کند که هر آنچه که دولت میکند حاصل حمایت اصلاحطلبان از دولت است و به وسیله این جریان روی داده است. به هیچ وجه کمکاریها و بیتدبیرهای دولت و اتفاقات روی داده در عرصه مدیریت اقتصادی کشور به اصلاحطلبان ربطی ندارد. اگر هم بخواهیم نمادی یا نمایندهای از جریان اصلاحات را در دولت و در کنار رئیسجمهور مطرح کنیم، آقای جهانگیری است که در دولت دوازدهم برخلاف دولت یازدهم و اولین دولت آقای روحانی، اکنون هیچ نقشی در دولت ندارد و اثرگذار نیست و نقش چرخ پنجم را ایفا میکند.
برخی کارشناسان معتقدند که اصلاحطلبان نمیتوانند از نحوه عملکرد دولت روحانی جاخالی بدهند و اصلاحطلبان بخش مهمی از مسئولیت را به عهده دارند. آیا نظر شما هم همین است؟
باید دید و این موضع را مدنظر داشت که اصلاحطلبان در برابر چه کسی و چه جریانی از روحانی و مواضع او حمایت کردند. اصلاحطلبان تمام قد از دولت روحانی معتدل و میانهرو در برابر تکرار دولت افراطی احمدینژاد یا شبه احمدینژاد حمایت کرده و خواهند کرد. ما نمیخواهیم تحت هیچ شرایطی آن دوران و دولتهای نهم و دهم تکرار شود. باید شجاعت پذیرش این موضوع را داشته باشیم. اصلاحطلبان از تکرار یک فاجعه ملی دیگری مثل دولت احمدینژاد جلوگیری کردند. اما این به آن معنا نیست که هرچه در دولت روحانی و توسط مدیران آن اتفاق میافتد مسئول و مسبب آن اصلاحطلبان هستند. به هیچ وجه اینگونه نیست. ما اکنون بیشترین نقد را به دولت آقای روحانی داریم. نقد در حوزههایی که خودش وعده آن را به مردم داد. یعنی اصلاحطلبان نگفتند بیا و همه مطالبات ما را تحقق ببخش. هر جایی که خودشان وعده دادهاند را عمل کنند. اینکه برنامه خود را تغییر میدهند یا در سند چشمانداز دست میبرند یا چینش اعضای دولت را در اختیار افراد دیگر میدهد یا به قول خود روحانی وزرا را کسان دیگری تعیین میکنند یا وقتی که وزرای دولت برای به سرانجام نرسیدن استیضاح به نمایندگان وعده میدهند تا امضای خود را پس بگیرند و پیغام میدهند که اگر استیضاح نکنید با آنها(نمایندگان) هماهنگ خواهند شد. خوب این موارد به اصلاحطلبان چه ربطی دارد. بنده به طور موثق خبر دارم که در یک استانی نماینده شهرستان مربوطه به مدیرکل آموزش و پرورش استان فشار میآورد که معاونش را تغییر دهد وگرنه میروم امضا جمع میکنم تا وزیر را استیضاح کنم. وزیر آموزش و پرورش هم کوتاه میآید و با وجود مخالفت و مقاومت مدیرکل استان، وزیر شخصا دخالت میکند تا رئیس یک منطقه آموزش و پرورش آن استان تغییر کند. این چه مدل مدیریت در کشور است؟ آقای روحانی با این وزرایش میخواهد مطالبات اصلاحطلبان را پیگیری کند؟ شایسته سالاری که اصل اول و اساسی اصلاحطلبی است، در دولت روحانی کمترین جایگاه را دارد. کدام عقل سلیمی مسئولیت چنین کارهایی را میپذیرد؟ بنابراین به هیچ وجه معتقد نیستم تمام مسئولیت عملکرد دولت روحانی بر عهده اصلاحطلبان است، خیر همچین چیزی نیست. باز هم تکرار میکنم اصلاحطلبان تمام قد در برابر تکرار دولت احمدینژاد توسط آقای سیدابراهیم رئیسی ایستاد و از روحانی حمایت کرد. ما اصلا به برنامهها و وزرای آقای روحانی چکار داریم؟ میگوییم آن اتفاق نباید روی میداد که روی هم نداد. این به معنای آن نیست که هرچه که اینجا [در دولت] اتفاق میافتد مسئولش اصلاحطلبان هستند.
دلواپسان مدام تاکید میکنند که دولت روحانی محصول حمایتها و مواضع اصلاحطلبان است. در این شرایط اصلاحطلبان باید چه کنند که طیف تندرو از وضع موجود سوءاستفاده نکند؟
بحث ما این است که طیف تندرو قصد داشت با روی کار آوردن رئیسی، دولت احمدینژاد را تکرار کند و راه او را ادامه دهد. خودتان دولت روحانی را با دولت احمدینژاد مقایسه کنید. ما اصلاحطلبان گفتیم خیر و در مقابل آن تفکر و تکرار آن دولت تمامقد و با تمام داشتههایمان ایستادیم. مردم مقایسه کنند عملکردهای این دو دولت و دو تفکر را. خوب اینها یک طرف قضیه است و عملکردها و اشتباهات دولت روحانی یک طرف قضیه. این دو موضوع ارتباطی به هم ندارد.
اما دلواپسان میگویند عملکرد این دولت در نتیجه حمایتهای اصلاحطلبان است و آن هم مسئول و شریک آن هستند.
اشکال ندارد ما هم میگوییم شما(دلواپسان و اصولگرایان) قصد داشتید دولت احمدینژاد را با تمام ویژگیهایش تکرار کنید و رئیسی را بیاورید. الان احمدینژاد سر کار میبود یا یکی مثل رئیسی در رأس دولت قرار میگرفت، شما میخواستید چکار کنید؟ رئیسی که همه مانیفست و برنامههای خود را ارائه داد که همان برنامههای احمدینژاد بود. با آن برنامهها که نمیشد کشور را اداره کرد. بنابراین موضع اصلاحطلبان این است که دولت روحانی بر دولت و برنامههای رئیسی ارجحیت محض دارد، اما این به معنای آن نیست که هر کاری که دولت انجام داده است را باید اصلاحطلبان پاسخگو باشند. خیر، دولت باید خودش پاسخگوی عملکردش باشد. این حوزه ربطی به اصلاحطلبان ندارد بروید از خود دولت بپرسید و پاسخ بخواهید. چرا از اصلاحطلبان میپرسید؟ از دولت درباره عملکرد و نحوه مدیریتش سوال کنید و پاسخ بگیرید. شما که نباید سفید و سیاه مطلق نگاه کنید. اصلاحطلبان سال 92 و 96 در چه شرایطی از روحانی حمایت کردند؟ آیا حمایت ما عقلانی بود یا نه؟ اگر عقلانی بود که حمایت ما درست بوده است و نقد هم بر دولت وارد است و خودمان هم نقد داریم و عملکرد دولت روحانی را زیر نظر داریم و مدام اشتباهات را گوشزد میکنیم. اما به این معنا نیست که تمام اشتباهات مدیران دولت بر عهده اصلاحطلبان است. باید این دو موضوع از هم تفکیک شود.
این بحث را میکشانیم به انتخابات مجلس در سال 98 که تندروها از حربه اشتباهات و اشکالات دولت روحانی علیه اصلاحطلبان استفاده خواهند کرد. در این صورت جریان اصلاحات چه راهکارهایی را برای پیروزی و موفقیت در انتخابات مجلس یازدهم باید مدنظر قرار دهد؟
ما که از ترس مرگ نباید خودکشی کنیم. به آقای روحانی و دولتش و همچنین به اصلاحطلبان انتقاد وارد است؛ قبول. اینها مجموعههای انسانی است که همواره به آن نقد وارد است. برای مثال به بحث نظارت هم نقد وارد است که نهایت آن محصولی میشود مثل همین مجلس دهم که در آن به هزار چیز فکر میکنند جز منافع ملی. آن نمایندهای که باید دولت را نظارت کند چرا کوتاهی کرده است؟ چرا مواخذه نکردهاند؟ یک طرح استیضاح وزیر را در صحن مطرح میکنند تا از وزیر مربوطه باج بگیرند. اول طرح استیضاح را ثبت میکنند و بعد سراغ باج گرفتن و کارهای خود میروند. به وزیر میگویند فلان کار را انجام بده، فلان کار را نکن، X را بردار و جایش Y را بگذار تا امضایم را پس بگیرم. این میشود حاصل همین نظارتی که الان هست. به همین قیاس به دیگر بخشها و نهادها هم باید اشتباهات و اشکالات را گوشزد کرد. اصلاحطلبان باید به مردم صریح بگویند که وضع موجود دولت و مجلس، محصول مستقیم همین شکل نظارت است. از فیلترهای نظارتی، به جای قلوه سنگ و سنگهای بزرگ که باید در برابر مشکلات و تندبادهای ایستادگی کنند، ماسهها را از فیلتر عبور دادهاند که با هر بادی جهت عوض میکنند و پرتاب میشوند. این سنگهای عظیم یا افراد بزرگ و سالم و صالح هستند که در برابر هوا و هوس، باج دادن، رشوه، اختلاس و رذایل میایستند و جامعه را سالم نگه میدارند. آدمهایی که با یک فوت مدام جابهجا میشوند که کاری از دستشان بر نمیآید و اینها که نمیتوانند کشور را اداره کنند. بنابراین باید به سمتی پیش رفت که افراد سالم و بزرگ بر سر کارها باشند تا امور کشور راه درست خود را طی کند.