مسیر محتوم آینده در اختلافات ایران و آمریکا، مسیر دیپلماسی خواهد بود و تاریخ 40 ساله چالش های بین دو کشور نشان داد که بهرغم این چالش ها روز بهروز مولفه های تقابل احتمالی بین ایران و آمریکا کاهش پیدا خواهد کرد و به عبارتی چالش بین ایران و آمریکا به مرحله اوج خود رسید و الان در حال سراشیبی است.
به گزارش خرداد روزنامه آرمان در یادداشتی به قلم حشمت الله فلاحت پیشه رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نوشت: نوع پیام هایی که آقای دونالد ترامپ داد و مذاکره بدون قید و شرط را مطرح کرد و واکنش هایی که در ایران شکل گرفت، مجموعه واکنشها نشان داد که در ایران، این تفکر که تابوی مذاکره با آمریکا نباید بازسازی شود، الان طرفداران جدی در ایران دارد.
چون در گذشته تبدیل شدن مذاکره به تابو باعث شد کشورهایی که منافع خودشان را در چالش بین ایران و آمریکا میدیدند مدام بر مناسبات ایران و آمریکا بنزین میریختند. در برجام که این تابو شکسته شد و ارتباط رودرروی ایران و آمریکا در سطح وزارت خارجه صورت گرفت، به توافقی منجر شد که در نوع خود بیسابقه بود و مورد حمایت قاطع اکثریت عقلای دو کشور ایران و آمریکا قرار گرفت. همین حالا هم بهرغم سیاستهای ترامپ باز هم بیش از 60 درصد مردم آمریکا و سیاستمداران آمریکا موافق این موضوع هستند. لذا در این شرایط باید از تصاعد و گسترش بحران جلوگیری کرد.
در شرایط کنونی و بعد از رسیدن اختلافات به اوج، تعدیل اختلافات به معنای پیروزی و رسیدن به مرحله مذاکره نیست، ولی به این معنا میتواند باشد که طرفین نمیخواهند بحران به شکل تصاعدی گسترش یابد. به طور طبیعی هم دیدیم در این مدت خیلی از مواضع ملایم شد. چند دلیل دیگر هم وجود دارد؛ کمسابقه بودن اینکه دنیا طرفدار تنشزدایی بین ایران و آمریکا باشد. الان هم اتحادیه اروپا، روسیه، چین و کشورهای مختلف طرفدار تنش زدایی هستند و تنش زدایی به یک موضوع جدی در دنیا تبدیل شده که طرفین دیگر ابایی از این ندارند که موضع شان را استفاده از دیپلماسی و مذاکره قلمداد کنند. از لحاظ مولفه های قدرت هم ایران یک قدرت منطقه ای و آمریکا یک قدرت جهانی است.
ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل شده، همانطور که مسائلی مثل سوریه و غیره نشان داد ایران تنها کشوری است که میتواند مسائل منطقهای را مدیریت کند. در غرب آسیا در تاریخ مناسبات بعد از استعماری، بیسابقه است که یک کشور منطقهای، بحرانهای منطقهای را مدیریت کند. لذا در چنین شرایطی ایران هم از موضع قدرت، موضوع مذاکره را مطرح میکند و در ایران طرح موضوع مذاکره به معنای ضعف نیست بلکه به این معناست که از موضع قدرت مطرح میشود.
با همه اینها، سرنوشت برجام روشن خواهد کرد که دیپلماسی در رفع مشکلات مهم بین المللی چقدر موفق و موثر است. حتی کشورهای اروپایی هم در حال گوشزد کردن این موضوع به آمریکا هستند که با چنین برجام فلج شدهای، نمیتوان باب تازهای را برای مذاکره باز کرد. به هر حال برجام از 1248 تحریم، 915 نوع تحریم مصداقی و موضوعی را برداشت، ولی الان دچار وقفه شده است.
آمریکایی ها بعد از موج افراطگرایی در نهایت، موضوع مذاکره را مطرح میکنند منتها زبانی که به کار میبرند غیر دیپلماتیک است که نشان دهنده ماهیت سیاسی آقای ترامپ است. اما این پیشنهادی نیست که مورد بررسی راهبردی قرار گرفته باشد. یعنی به عبارتی ایران و آمریکا نه راهبردی برای جنگ دارند و نه برای مذاکره و دلیل اصلی آن هم این است که مولفه های جنگ، مولفه های عملی جنگ بین ایران و آمریکا به هیچ وجه شکل نگرفته است. جنگ در غرب آسیا، جنگ احتمالی با ایران، جنگ مدیریت ناشده حتی برای آمریکاست و آمریکاییها میدانند هرچه بیشتر با زبان جنگ صحبت کنند در عرصه دیپلماسی هم فضا را از دست میدهند. لذا فقط مولفه دیپلماسی میماند و به این دلیل راهبردی برایش وجود ندارد که آمریکاییها و ایرانیها هیچ کانالی را حتی برای جلوگیری از تصاعد و گسترش بحران ندارند.
هیچ کانالی ندارند که مانع از ورود مولفههای آشوبساز در روابط خود شوند و متاسفانه زمام دشمنی بین ایران و آمریکا در دست برخی بازیگرانی است که نه منافع آمریکا برایشان مهم است و نه منافع جمهوری اسلامی ایران. بازیگرانی مثل برخی مرتجعان عرب و صهیونیستها که بیشتر اهداف امنیتی خودشان را برای عبریسازی سرزمینهای اشغالی دنبال میکنند.
رژیم سعودی هم به دنبال فرار از دموکراسی است ولی این دو طرف با توجه به خلأ دیپلماتیک موجود، بنزین بر این روابط میریزند. حتی در زمان جنگ سرد هم یک خط سرخ برای برقراری رابطه اضطراری بین اروپای غربی و شرق وجود داشت که با آن درباره اطلاعات آشوبساز استعلام میشد و با این کار از تصاعد بحران جلوگیری شد. ضمن اینکه مانع از آن میشدند که بحران بین طرفین حاد شود. شاید بتوان گفت که میتوان درباره وجود چنین خطی تصمیم گرفت.
با وجود چنین خطی دیگر بازیگران ثالث با طرح ادعاهای دروغین و با شکل دادن به موارد بحران زا نخواهند توانست موجب گسترش و عمقیافتن بحران شوند و البته چنین چیزی به معنای کرنش و عقب نشینی نیست بلکه به معنای نیازی است که باید در این شرایط شکل بگیرد. لذا معتقدم ایران و آمریکا نیازمند یک خط قرمز ارتباطیاند که مانع از گسترش بحران شود و عملا منعی هم برای این کار وجود ندارد.