به گزارش خرداد به نقل از عصر ایران ،آیین تشییع پیکر زنده یاد عزتالله انتظامی در تالار وحدت با همۀ شکوه آن، یک حاشیۀ بحث انگیز هم داشت که نمی دانم می توانم آن را با کلمۀ «زشت» توصیف کنم یا نه. اما اگر زشت هم نباشد زیبا نبود و از این رو از واژۀ «نازیبا» استفاده می کنم که بار منفی کمتری دارد.
آن حاشیه این است که جمعیت حاضر را به سه گروه تقسیم کرده بودند: خانواده و بستگان و مقامات و دوستان نزدیک و هنرمندان مشهور به این صورت که خیمه ای درون محوطه تالار برای آنها در نظر گرفته شده بود و آنجا نشسته بودند.
گروهی دیگر که بیرون از تالار و در خیابان شهریار برای آنها صندلی های آبی چیده بودند و دسته سوم مردم عادی و علاقه مندان که باید بیرون از تالار و حتی جدا از بخش اختصاصی در خیابان و از پشت نرده ها در مراسم حاضر بودند.
نویسندۀ این سطور به سبب آشنایی با برخی از حاضران در بخش دوم یا با ارایه کارت شناسایی به احتمال زیاد اگر می خواست، می توانست به اندرونی راه یابد اما ترجیح داد بیرون بایستد و نظاره کند. این توضیح از آن روست که تصور نشود این مطلب شخصی است و چون خود بیرون مانده این نقد را می نویسد.
دربارۀ این جدا سازی دو دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول این است که به خاطر حضور بازیگران مشهور سینما برخی از مردم به آنان هجوم می آورند و می خواهند با آنان عکس (سلفی) بگیرند و نظم مراسم بر هم می خورد.
ضمن این که چه بسا خود هنرمندان هم راضی نباشند تصاویر غم زده یا به هم ریختۀ آنان ثبت شود و این موضوع دربارۀ خانم ها بیشتر صدق می کند که اگر آراسته بیایند با این انتقاد رو به رو می شوند که مگر به میهمانی آمده اید و اگر ناآراسته و معمولی چه بسا درباره شان گفته شود همۀ چهره شان گریم است و ببین بدون گریم جذابیتی ندارند!
بر این اساس و برای جلوگیری از ایجاد چنین وضعیتی چاره ای جز جداسازی نداشتند و چه بسا خواست خود خانواده انتظامی بوده باشد تا بتوانند مراسم را بدون حاشیه هایی این گونه برگزار کنند.
دیدگاه دوم این است که وقتی مردمانی در روز کاری و در محدوده طرح ترافیک و در یک روز گرم تابستانی خود را به تالار وحدت رسانده اند و همه هم دوستدار اهل سینما هستند چرا باید جداسازی شوند و آیا این بی احترامی به آنان نیست؟ فقط نرده هم نبود. برخی با چهره بادیگاردهای تنومند چنان امر و نهی می کردند که انگار داعش می خواهد عملیات انتحاری انجام دهد و امنیت را به آنان سپرده اند. یکی از این افراد آن قدر نعره کشید که صدای او بیشتر در یاد من مانده تا آوای محزون علی نصیریان در سوگ رفیق قدیمی!
از واکنش های برخی از حضار این احساس دوم و در عین حال تلخ هویدا بود.
مرد میان سالی که کنارم ایستاده بود چند بار پرسید امین حیایی را چگونه می توانم ببینم؟ به او گفتم: ما در واقع برای وداع با آقای انتظامی آمده ایم نه دیدن بازیگران اما موقع خروج شاید این بازیگر را هم ببینید. دوباره اما گفت: خدا آقای انتظامی را بیامرزد. ولی من آمده ام امین حیایی را هم ببینم.
به او گفتم به سخنان آقای نصیریان گوش کنید. صدا هم به سختی می آمد و مکالمه ما دیگران را آزار می داد. شاید باور نکنید اما بُغض کرد و گفت: ولی من این همه راه آمده ام تا امین حیایی را هم ببینم! نمی دانم از کجا آمده بود ولی نوع بیان او نشان میداد تحصیلات چندانی ندارد و اگر شب قبل بازی درخشان امین حیایی در فیلم «شعله ور» را ندیده بودم وهمچنان این بازیگر را با «قلاده های طلا» قضاوت می کردم اما تحت تأثیر آن نقش آفرینی سخنی نگفتم و تنها سری تکان دادم.
شاید برای خواننده این سطور این پرسش پیش آید که در کشورهای دیگر چه می کنند؟ چون به هر حال آنها هم درباره چهره های مشهور با این مشکل رو به رو هستند و این گونه عمل می کنند که ابتدا مراسمی نیمه خصوصی برگزار می کنند و بعد برای ادای احترام علاقه مندان را فرا می خوانند. مثلا پس از درگذشت محمد علی قهرمان مشت زنی ( در ایران مشهور به محمد علی کلی) اعلام شد که به احترام حریم خصوصی مراسم عمومی نخواهد بود.
مثال دیگر مراسم عروسی شاهزاده هری با خانم مگان بود که ابتدا مراسم خصوصی یا نیمه خصوصی یا نیمه عمومی محدود شامل دعوت شدگان با کارت را در یکی از کاخ های ملکه برگزار کردند و بعد در اتومبیل به میان مردمی آمدند که در دو سوی خیابان ایستاده بودند. هم مراسم بی دردسر و با ملاحظات امنیتی برگزار شد و هم مردم احساس مشارکت و حضور داشتند و به آنان احترام گذاشته شد. نه این که نرده بکشند و آدم ها را پشت نرده بگذارند.
یا در گزارشی می خواندم که پروتکل ها و آیین های مربوط به پس از مرگ ملکه بریتانیا از هم اکنون پیش بینی شده است و معلوم است که می خواهند چه کار کنند. انتظار نداریم خانۀ سینما مانند دربار بریتانیا از پیش همه پروتکل ها را تعریف کرده باشد. می دانیم خانه سینما چنین امکان و بودجه ای ندارد و همین برنامه را هم با هزار زحمت تدارک دیده بود اما برخی امور را که می توان پیش بینی کرد و چون مرگ، حق است حداقل اگر برای دیگری رخ داد از حالا پیش بینی کنند.
هنرمندان باید پیشگام برداشتن دیوارها و سدها باشند. مگر از سانسور نمی نالند؟ پس سزا نیست که در مراسم منتسب به آنان این گونه جداسازی و نرده کشی شود.
این که خانواده مرحوم بخواهد در آرامش مراسم برگزارکند حق بدیهی آنان است. این که برخی به دنبال عکس یادگاری با شرکت کنندگان هستند نیز واقعیتی غیر قابل انکار است اما این که به علاقهمندان و به مردم باید بیشتر احترام گذاشت نیز مطالبه گزافی نیست. هست؟!