خرداد: دولت حسن روحانی با مشکلات متعددی روبهروست. در این میان منتقدان و مخالفان سنتی دولت روحانی حتی به قیمت ضربه به منافع ملی حاضر به همراهی همگرایی با دولت نیستند و حامیان اصلی روحانی هنوز هم استراتژی حمایت و نقد همزمان را بهترین راهکار میدانند.
به گزارش خرداد، در این ارتباط، «آرمان» با محمدصادق جوادی حصار عضو حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی در گفتوگو کرده که میخوانید.
برخی شخصیتهای مهم اصلاحطلب معتقدند باید به دولت نهیب زد تا از خواب بیدار شود آیا دولت واقعا در خواب بهسر میبرد؟
ظاهر امر این است که وقتی کسی صدایی را نمیشود و توجهی به حرف و تذکر ندارد، خود را به خواب زده است و گرنه اگر متوجه باشد و دست به عمل یا عکس العملی نزند، میتوان گفت که خود را به خواب زده است. تصور میکنم که دولت از مشکلات کشور آگاهی دارد، از مسائل مردم آگاه است و وضعیت کشور را هم رصد میکند. این گونه نیست که از مسائل مطلع نباشد و نداند که چه خبر است. به نظر توقعی که از دولت برای عملکرد و رفتار بازدارنده مشکلات وجود دارد، پاسخ درخوری نیافته و چون توقع این است که دولت باید کاری انجام دهد، باعث به کار بردن تعبیر خواب بودن دولت شده است. دولت در خواب نیست، از اوضاع کشور آگاهی دارد ولی در برخی از موارد واقعا کاری از دست دولت بر نمیآید. البته در جاهایی میتواند بهتر عمل کند.
میتوان از جمله اعمالی که دولت باید انجام دهد تعیین وزرای وزارتخانههای بیوزیر و تغییرات اساسی در رویکردهاست. از سویی یک نوع دلخوری بین مجلس و دولت وجود دارد و رابطه این دو قوه چندان مطلوب نیست. در این وضعیت چه میتوان کرد؟
مجلس مشکلات دولت را میداند و دولت هم به خوبی از اوضاع خود و کشور آگاه است. یک نوع سردرگمی برای عملکرد صحیح و مقتضی وجود دارد. دولت در رفتار و نتایج ناشی از رفتار و عملکرد خود تردید دارد بدین معنا که اگر بخواهد با منتقدین و معارضین خود جدال و مواجه بازدارنده کند، فضای عمومی جامعه به نفع دولت نخواهد بود، کما اینکه اکنون این فضا مناسب نیست و نمیتواند در برابر مخالفین خود موفق عمل کند. از سویی مدارا و سکوت هم دست مخالفین و منتقدین دولت را برای حمله بیشتر، باز خواهد کرد. این شرایط باعث شده است که آقای روحانی مسائل را اولویت بندی کند. باتوجه به شرایط اقتصادی، دولت باید توجه خود را روی این مساله و مواجه با فشارهای خارجی میگذاشت. برای مثال بر اساس همین اولویت بندی، تصور میشود که دو وزارتخانه بیوزیر (کار و اقتصاد) میتواند با سرپرست هم اداره شود. بنابراین بر اولویتهای مهمتر تمرکز کرده است. تصور میکنم مشکل دولت رسیدگی به این اولویتبندیهاست. در واقع اولویتهای دولت با اولویتهای فعالان سیاسی، هواداران، منتقدین و مخالفین مقداری تفاوت دارد.
آیا همین تفاوت اولویتها باعث ایجاد بیاعتمادی نشده است؟
بله همینطور است؛ به نظرم اکنون دولت به مقروضی میماند که چند نوع طلبکار دارد و دولت هم امکان پاسخگویی و ادای دین به این طلبکاران را ندارد. بنابراین این طلبکاران را بر اساس دور و نزدیک بودن به خود، اولویت بندی میکند. مثلا کسی که صبح تا شب چشم در چشم دولت است و مدام سلام و علیک میکند را در اولویت نخست قرار میدهد. در حقیقت دولت دستش خالی است و نمیتواند همزمان بدهیهای خود را بپردازد.
اینکه گفته میشود در این شرایط آقای روحانی مثل یک قهرمان کنار برود یا استعفای قهرمانانه داشته باشد، آیا این بحث در این اوضاع قابل طرح است و موضوعیتی دارد؟
خیر؛ اینکه میگویند اگر میتوانی خودت را جای من بگذار دقیقا مصداقش در همین است. آقای روحانی اگر واقعا بخواهد قهرمانانه کنار برود، طبعا همه (مردم، فعالین سیاسی و غیره) هم قهرمانانه او را تشویق نخواهند کرد. عدهای ملامت خواهند کرد، کسانی ناسزا خواهند گفت و ممکن است عدهای هم برای و دست بزنند اما مهم است که اکنون کشور نیازمند چگونه عملی است که منافع ملی را تأمین کند. اینکه روحانی بماند و ملامت بشنود و از مشکلات عبور کرده و سربلند بیرون آید و در آن صورت به ملامت کنندگان و ناسزا گویان ثابت کند میتوانسته کشور را از بحران خارج نماید، شاید روحانی به فکر آن روز باشد. از سوی دیگر دولت اخبار و اطلاعاتی دارد که دیگران از مردم گرفته تا فعالان سیاسی ندارند. خاطرم هست زمانی گفته میشد «در زمان جنگ روزهایی بود که تمام سیلوهای گندم را جارو میزدیم تا نان به دست مردم برسانیم». گاهی نمیشود فریاد زد که هیچ چیزی نیست. در این فضای روانی، دولت نیاز به آرامش و تفکر دارد تا بتواند التهابات را کاهش دهد. رئیسجمهوری در شرایطی است که هر فکری هم به ذهنش میرسد نمیتواند عملی کند. به هر حال روحانی به عنوان رئیس دستگاه اجرایی، تعهداتی دارد که نمیتواند به آنها پایبند نباشد، جمله حفظ آرامش و کاهش التهاب در کشور. امروز هر کنش یا واکنش روحانی، موجی از عکس العمل جامعه را درپی خواهد داشت. در این شرایط برای دولتی که میخواهد مظهر ثبات و آرامش جامعه باشد، دست به عملیات احساسی و انتحاری زدن، پسندیده و مورد قبول نخواهد بود.
آیا مطرح شدن کنارگیری قهرمانانه حسن روحانی از سوی یک شخصیت شاخص اصلاحطلب، نشان دهنده آغاز عبور بخشی از اصلاحطلبان از روحانی است؟
ممکن است این کار هم اتفاق بیفتد. شاید اساسا عبور بخشی از اصلاحطلبان از روحانی و دولت، برای جریان اصلاحات ضروری هم باشد و ضرورت این عبور وجود داشته باشد. اما لزوما این ضرورت برای روحانی و یا منافع کشور نمیتواند تلقی شود. اصلاحطلبان به دهها مساله خاص فکر میکنند و آقای روحانی به مسائل مهمتر و عمومیتر اساسیتر کشور و آینده نظام فکر میکند. تفاوت دیدگاه اصلاحطلبان و دولت، در همین بخشی نگریهاست. دولت باید نگاه کلیتری به مسائل داشته باشد. البته اصلاح هم میتوانند نقد داشته باشند و بگویند قبول دارند یا نه و اصلا با دولت هم همراهی نکنند. اما سیاستی را که روحانی دنبال میکند لزوما سیاست اصلاحطلبان نیست.
بنابراین ممکن است عبور از روحانی به نفع جریان اصلاحات باشد اما لزوما به کشور، مردم و منافع ملی مرتبط نباشد؟
بله؛ آقای روحانی به عنوان رئیسجمهوری یک وظیفه و مسئولیتی دارد و اصلاحطلبان یک مسئولیت دیگر. مسئولیتها و وظایف روحانی و اصلاحطلبان به لحاظ عملیاتی فرق میکند. روحانی رئیس دولت است ولو اینکه کارآمدی آن 40درصد باشد، ولی موظف است دولت را تا پایان 4سال مدیریت کند و به پایان برساند و به فکر آرامش جامعه باشد. اما ممکن است اصلاحطلبان این شیوه را قبول نداشته باشند. خوب تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری که نمیتوانند رئیس دولت را تغییر دهند. به وقتش میتوانند یک فرد دیگری را انتخاب کنند. در حال حاضر روحانی باید موضعگیری کند، با مردم سخن بگوید و کشور را مدیریت کند. بنابراین تفاوت مسئولیت و وظایف را باید مد نظر قرار داد.