خرداد: اگر تاریخچه کنشگری جریان افراطی و رادیکال در ایران را مرور کنیم، درخواهیم یافت که از نیمههای دولت دوم سازندگی این جریان البته به شکل محدودتر و بیشتر در حوزه مدنی و کمتر در کانونهای حاکمیتی فعالیت خود را آغاز کرده است.
نقطه شکوفایی این جریان با شروع به کار دوره هفتم مجلس شورای اسلامی آغاز شد؛ مجلس یکدستی که برای اولین بار تعداد قابل توجهی از تندروها به آن راه یافتند و صحنه را برای رشد و نمو آنان فراهم ساخت. دو سال بعد با روی کار آمدن محمود احمدینژاد، این اتفاق را در قوه مجریه هم شاهد بودیم. اگرچه در ترکیب هیأت وزیران نیروی شاخصی از این جریان حضور نداشتند اما بسیاری از دولتمردان دولتهای نهم و دهم جزو حامیان این تفکر بودند. از این پس بود که این افراد با پشتوانه و قدرت اقتصادی و رسانهای در صحنه حضور پیدا کردند تا زمانی که حوادث سال 88 رخ داد.
این سال نقطه عطف جریان تندرو بود که در جامعه مدنی و بعضاً در درون حاکمیت شبکههای گستردهای شکل داده بودند. اما انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و پیروزی حسن روحانی برای آنان دور از انتظار بود. انتخابات مجلس دهم، شورای پنجم و ریاست جمهوری سال 96 و به قدرت رسیدن دوباره روحانی، از جمله اتفاقاتی بود که موتور تندروها را گرمتر و پشتوانهشان را محکمتر کرد. در این 5 سال یکی از شاخصترین اتفاقاتی که دوره بازسازی و قدرتگیری مجدد این جریان را رقم زد، بحث برجام بود که در ترمینولوژی سیاسی کشورمان واژه «دلواپسان» را شکل داد. هم اکنون نیز این افراد همچنان به حرکتهای قبلی خود در قالب اعتراض به کنوانسیونهای مالی و بانکی ادامه میدهند.
آنان با وجود اینکه میدانند و باور دارند که کانونهای اصلی قدرت و رئوس حاکمیت با چنین معاهداتی موافق هستند اما کماکان با این هدف که قدرت مدنی خود را از دست ندهند فعالیت خود را با همان مواضع قبلی دنبال میکنند. سؤالی که باقی میماند این است که چرا اصولگرایان ریشهدار و بزرگان جریان راست سنتی در برابر این جریان تندروی فعلی که با صبغه سیاسی اصولگرایی به میدان آمده و رشد کرده منفعل هستند؟ این سؤالی جدی است که هم مردم و هم کنشگران جامعه از این طیف سیاسی دارند.
به نظر میرسد اصولگرایان معتدل با این افراد همراه نیستند و علت اینکه با آنان و اقداماتشان رسماً مخالفت نکرده و موضعگیری خود را اعلام نمیکنند این است که بخشی از کانونهای قدرت در هرم سیاسی جمهوری اسلامی به وضوح از آنان حمایت میکنند. وقتی یکی از روزنامهها به عنوان یک روزنامه حکومتی با این گفتمان افراطی همسویی میکند، میشود گفت که اصولگرایان معتدل این واهمه را دارند که مبادا دچار مشکلاتی از سوی برخی کانونهای قدرتی که این گفتمان را حمایت میکنند، شوند؛ مانند صدا و سیما.
با این حال آنچه که لازمه اوضاع سیاسی این روزهای ایران است، حرکت تندروها به سمت اعتدال است. موضوعی که بارها از سوی بزرگان هر دو جریان سیاسی کشور مطرح شده اما گوش شنوایی برای آن وجود نداشته است. هرچند این جریان چهره سیاسی چندانی را در خود جای نداده اما به هرحال اقدامات آنان آن هم در شرایطی که بشدت نیازمند همدلی و همیاری مسئولان برای حل مشکلات هستیم، قابل پذیرش نیست.
*فعال سیاسی اصلاحطلب
منبع: روزنامه ایران، 21 آذر 1397