خرداد؛ روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: بند اول اصل یکصد و دهم قانون اساسی «تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران» را از وظایف و اختیارات رهبری میداند.
نوع تعامل با دولت آمریکا در شرایط کنونی و باتوجه به جمیع جهات و سوابق، قطعاً از مصادیق «سیاستهای کلی نظام» است. بنابراین، طبیعی است که تعیین این سیاست و نوع این تعامل، از وظایف و اختیارات رهبری است و به همین دلیل، چگونه برخورد کردن با پیشنهاد مذاکره رئیسجمهور آمریکا که آقای «آبه شینزو» نخستوزیر ژاپن واسطه انتقال آن بود و در دیدار روز پنجشنبه خود با رهبری آن را مطرح کرد، را رهبری مشخص میکند که دیدیم این کار را کردند و هرگونه مذاکره با دولت آمریکا را رد کردند.
درباره این سیاست که رهبری در قبال پیام رئیسجمهور آمریکا مشخص کردهاند، دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد.
اول آنکه مردود دانستن مذاکره با دولت آمریکا به معنای نفی اقدام در جهت تنشزدائی به منظور حفاظت از ثبات و آرامش در منطقه نیست. همانگونه که خودداری از مذاکره با دولت آمریکا از سیاستهای اعلام شده توسط رهبری است، خودداری از ورود به جنگ نظامی نیز از سیاستهای اعلام شده توسط ایشان است. بنابراین، تمام تلاشها باید بر سیاست جلوگیری از تشنج در منطقه و استمرار آرامش و صلح و ثبات متمرکز باشد. براین اساس، دولت جمهوری اسلامی، سیاست فعال گفتگو با هردولتی که درصدد کمک به تنشزدائی در منطقه باشد را ادامه خواهد داد و طبعاً نخستوزیر ژاپن نیز تلاش خود را متوقف نخواهد کرد و حتی دولتهای دیگری که برای تنشزدائی و به تعبیر خودشان میانجیگری میان ایران و آمریکا اعلام آمادگی کردهاند مثل عراق، عمان و سوئیس نیز میتوانند به تلاشهای خود ادامه بدهند.
نکته دوم اینست که سیاست عدم مذاکره با دولت آمریکا بر یک استدلال قوی منطقی متمرکز است که اگر به آن توجه شود و رئیسجمهور آمریکا زمینههای آن استدلال را منتفی کند، این سیاست هم میتواند مورد تجدیدنظر قرار گیرد.
استدلال منطقی که پایه سیاست عدم مذاکره با دولت آمریکاست، عدم صداقت این دولت است که بارزترین نشانههای آن را میتوان در خروج از برجام و ایجاد تحریمهای غیرقانونی و ظالمانه علیه ایران مشاهده کرد، تحریمهایی که حتی سایر کشورها را نیز دچار مشکل کرده و اصولاً روابط تجاری بینالمللی را دچار اختلال میکند. این، یک جنگ اقتصادی است که رئیسجمهور آمریکا علیه ایران به راه انداخته و طبیعی است که مردم و دولتمردان ایرانی در چنین شرایطی ادعای صداقت دونالد ترامپ در علاقمندی به حل مشکلات با ایران را باور نکنند.
این وضعیت را خود ترامپ به وجود آورده و این خود اوست که میتواند آن را تغییر دهد و در جهت از بین بردن زمینههای عدم اعتماد تلاش کند. نفی مذاکره با دولت آمریکا و حتی نفی رابطه با آمریکا یک تصمیم ابدی نیست. امام خمینی هم که آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیدند، بارها بر این نکته تاکید کردند که اگر آمریکا آدم شود میتواند با کشور ما رابطه داشته باشد.
بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران برای پذیرش برقراری رابطه با آمریکا سه شرط اعلام کرده بودند که عذرخواهی از ایران بهخاطر دخالتها و خیانتهای گذشته، سپردن تعهدی مبنی بر عدم تکرار رفتار گذشته و آزادسازی کلیه اموال بلوکه شده ایران در آمریکا و تحویل آنها به دولت ایران بود. اکنون نیز همین سه شرط پابرجا هستند و البته بازگشت به برجام و لغو کلیه تحریمها که علیه ایران وضع شده است نیز بر آنها اضافه شدهاند.
درست در همین چارچوب و برای وادار ساختن رئیسجمهور آمریکا به بازگشت به برجام و دست برداشتن از دخالت در امور داخلی ایران و تکرار خیانتهای اسلاف خود است که کشورهای داوطلب میانجیگری باید به تلاشهای خود ادامه بدهند. این تلاشها علاوه بر اینکه میتواند به حفاظت از آرامش و ثبات منطقه خاورمیانه کمک کند، زمینههای ناآرامیها در سرتاسر جهان، که ترامپ با دخالتهایش به وجود آورده است، را نیز میتواند از بین ببرد. واقعیت اینست که ترامپ در دوران حکومت سه ساله خود بر آمریکا، بسیاری از قواعد بینالمللی را برهم زده، در تعدادی از کشورها دخالتهای سیاسی کرده و زمینه درگیریهای نظامی را فراهم ساخته، تروریسم را تقویت کرده، با تعدادی از کشورها وارد جنگ اقتصادی شده و حتی به بسیاری از پیمانهای بینالمللی مربوط به محیطزیست و ارتباطات نیز ضربه وارد کرده است.
در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، به نظر میرسد اکنون ترامپ نیز مانند اسلاف خود به این نتیجه رسیده است که با زبان زور و قلدری به جائی نخواهد رسید. به همین دلیل، اکنون زمینه برای بازگرداندن او از مسیر غلطی که در پیش گرفته فراهم است و دولتهای میانجی باید بدانند راه باز است و شاید بتوانند چنین نقشی را ایفا نمایند.