شهر تهران از دیرباز موضوع فیلم های مستند متعددی بوده است؛ با رویکرد های مختلف اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، جمعیت شناختی، زیست محیطی و غیره. اینبار با فیلمی روبهرو هستیم که می کوشد بنای یکی از عظیمترین سازه های ترافیکی شهر تهران را موضوع خود قرار دهد؛ پل صدر. فیلم از عنوانی کنایی چون «دیوار آبی» برخوردار است. دیواری به رنگ آبی، یعنی رنگ دیواره خارجی پل، که قرار است آرامش ایجاد کند، حال آنکه در عمل دیواری است رفیع در برابر شمار قابل توجهی از واحد های مسکونی آن ناحیه و آرامشزدا! عنوانی با طنزی تلخ در اشاره به سازه ای که ظاهرا به قصد بهبود نقل و انتقالات شهری و ایجاد آرامش بنا شده، ولی در عمل به ضد خود عمل می کند.
فیلم مصاحبه محور است و کارشناسان معماری، شهرسازی و مدیریت به نقد این سازه و پیامدهای مضر آن می پردازند. برخی نیز بر این باورند این سازه عظیم که شهردار تهران و دیگر بانیانش از احداث آن با لحنی غرورآمیز در دست یابی به یک فناوری نو داد سخن می دهند، هیچ پیامد مثبتی بر کاهش ترافیک شهری نداشته و بی هیچ توجهی به طرح جامع شهر تهران تهیه و اجرا شده است.
فیلم نخست از تقابل دو دیدگاه سخن می گوید. دیدگاهی که اصولا مخالف ایجاد بزرگراه ها و تونل ها و گشایش هر معبری در راستای کاهش بار ترافیک است، چراکه آن را به مثابه دعوتی در استفاده از وسیله نقلیه شخصی و بیرون آوردن آن ارزیابی می کند و معتقد است حتی اگر این راه جدید در زمان احداث، تاثیر اندکی بر کاهش ترافیک منطقه داشته باشد، دیر یا زود بسته خواهد شد، چراکه تولید و ورود بیرویه خودرو به خیابان های تهران نه ضابطه مند است و نه می تواند ضابطه مند باشد. تعریض خیابانها هم محدودیت های خاص خود را دارد و در دراز مدت عملی است. این دیدگاه تنها راه برون رفت از این مشکل را گسترش ناوگان حملونقل جمعی – اعم از ریلی یا غیرریلی- می داند.
دیدگاهی دیگر با تکیه بر حق مالکیت و رفاه شخصی و در عین حال ضعف کمّی ناوگان مربوط در پاسخگویی به نقل و انتقال های درون شهری، محدودیت اعمالشده بر تردد وسایط نقلیه را برنتابیده و معترض آن است.
فیلم در روند نامنظم و ناموزون روایتی که از این معضل ارائه می دهد، سه مؤلفه را به هم می آمیزد؛ اعتراض ساکنان حوالی پل صدر، باور شهردار وقت تهران و دیگر مجریان پروژه پل صدر و بالاخره دیدگاه کارشناسان شهرسازی که با تکیه بر طرح جامع شهری و اصولی که به آن معتقدند، منطقا درست به نظر می رسد. در این میان جای خالی دیدگاه دفاعی مجریان شهری در برابر نقد کارشناسان بهشدت محسوس است. ولی مشکل فیلم «دیوار آبی» که بهشدت پراکنده و آشفته است، این نیست. مشکل «دیوار آبی» از آنجا آغاز می شود که در مواجهه با موضوع فیلم به پژوهشی جدی دست نزده و با رویکردی تحلیلی موضوع را مطرح نمی کند. موضوع را در پرتو نگاهی بهشدت سطحی بازتاب داده و نظم و نسقی فیلمنامه-ای که پراکندگیهای آن را به وحدت و انسجامی پذیرفتنی بدل سازد، در آن دیده نمی شود. بهراحتی و با توجه به تعدد صحنه هایی که بی هیچ منطق و کارکردی در فیلم جای داده شده اند و نیز روند ناموزون روایت، می توان «دیوار آبی» را فیلمی یافت که در مرحله مونتاژ شکل گرفته است. اما ضعف تدوین و محرومیتش از سبک و ساختاری تدوینی نیز باعث شده کاستی های فیلم به صورتی چشمگیرتر خود را آشکار سازد. به عنوان نمونه، می توان به پلانهای متعددی اشاره کرد که بی هیچ کارکردی و صرفا به عنوان مفری در برون رفت از مشکل نقطه گذاری فیلم به کار گرفته شده اند. چنین رویکردی از یک سو ربط منطقی پلانها و صحنه های فیلم و از سویی دیگر، پیوستگی روایی فیلم را با کاستی مواجه ساخته است.
تجربه «دیوار آبی» از مشکلی جدی حکایت دارد؛ مشکلی که هر مستندساز کمتجربه را وامی دارد در مواجهه با معضلی اجتماعی و تنها بر اساس بازتاب نمودهای آشکار آن معضل دست به ساختن فیلمی بزند که جز شناختی کلی و عمومی از آن ذهنیتی ندارد. صرف ابراز نارضایتی ساکنان محله مجاور پل صدر، بروز آلودگی صوتی، پرترافیک بودن خیابانهای آن محدوده که امکان تنفس را برای اهالی دشوار کرده است و حتی دیدگاه های کارشناسانی که به نوعی اجرای پروژه پل صدر را تخلفی آشکار در نادیده گرفتن طرح جامع تهران ارزیابی کرده، قادر نیست مخاطب را به شناختی تحلیلی اجتماعی از پروژه پل صدر برساند.
مجموعه کاستی های یادشده، بهویژه در حوزه تدوین، به این می انجامد که گاه سازندگان فیلم فراموش می کنند موضوع اصلی فیلم پروژه پل صدر است، پس به مباحثی ورود می کنند که اگرچه در حوزه فعالیت های شهرداری است، اما ارتباط چندانی با موضوع اصلی فیلم ندارد. نابودی باغ های تهران و احداث مراکز خرید عظیم، احداث دریاچه غرب تهران که در محاصره برج های بزرگ قرار گرفته، پروژه احداث اتوبان شهید شوشتری و… اگرچه حاکی از سوءمدیریت شهرداری است، ولی چون در ارتباط با محوریت پل قرار نمی گیرد، به حاشیه ای بدل می شود که جای متن نشسته است. این کاستی وقتی اهمیت خود را آشکار می سازد که میبینیم در بررسی موضوع اصلی فیلم موارد مهم متعددی از قلم افتاده اند. به عنوان نمونه، کارشناسان پروژه فارغ از ابعاد غلوآمیز و تبلیغی احداث پل، چشم اندازی از کارکرد و تاثیر مثبت آن برابر ما ترسیم نمی کنند. مخاطب از مطالعاتی که ضرورت ساخت پل را در دستور کار قرار داده، بیاطلاع باقی می ماند.