استعفا خوب است یا بد؟ راه حل است یا بحران افزا، برون رفت مثبت ایجاد می کند یا بر حجم اشتباهات می افزاید؟ طرح موضوع « استعفا» اساسا یک گزاره مثبت است یا یک اقدام منفی؟طرح موضوع باید چگونه و در چه قالبی و از سوی چه کسانی باشد؟ چه کسانی باید مخاطب این مطالبه باشند؟ چه کسانی از مقامات و مسئولان باید بدان نظر داشته و به چنین گزینه ای عنایت داشته و بدان عمل کنند؟
سرویس سیاسی خرداد- رضا رئیسی: «استعفا» چند وقتی است که این واژه در ادبیات سیاسی و در میانه اخبار و تحولات پر شمار و شتابان این روزها بسامد پر طنینی یافته و زمزمه آن به گوش می رسد. گاهی از سوی مردم و کاربران در شبکه های اجتماعی به عنوان یک مطالبه و گاهی به عنوان یک خبر غیر رسمی پیرامون یک مقام عالیرتبه سیاسی در رسانه ها و گاهی به عنوان پیشنهاد و توصیه یک تحلیل گر به رئیس جمهوری.
به گزارش
خرداد، استعفا خوب است یا بد؟ راه حل است یا بحران افزا، برون رفت مثبت ایجاد می کند یا بر حجم اشتباهات می افزاید؟ طرح موضوع « استعفا» اساسا یک گزاره مثبت است یا یک اقدام منفی؟طرح موضوع باید چگونه و در چه قالبی و از سوی چه کسانی باشد؟ چه کسانی باید مخاطب این مطالبه باشند؟ چه کسانی از مقامات و مسئولان باید بدان نظر داشته و به چنین گزینه ای عنایت داشته و بدان عمل کنند؟
استعفا منوط به نحوه و چگونگی طرح موضوع، مخاطب این مهم و بعد زمانی و جایگاه فرد موصوف و چرایی طرح موضوع و هدف گذاری پیرامونی آن و عوامل متعدد فراوان دیگر که در این فرآیند مستقیم و غیر مستقیم دخیل هستند، تبعات و نتایج مختلفی داشته و تاثیر گذاری متفاوتی بر سپهر و صحنه سیاسی خواهد داشت و ساده انگاری چنین مطالبه ای آنهم در سطوح عالی سیاسی و نظامی با عقلانیت و درایت همخوانی نخواهد داشت.
در این مقال به چند نکته در این باره اشاره خواهیم کرد.
اول- در چند سال اخیر پیرو فراگیری شبکه های اجتماعی و تسهیلات ارتباطی پیامدی آن، بازیگران رسانه ای و حجم اخبار و گردش اطلاعات آن، چنان فراخ و بدور از استانداردهای متعارف در ارائه اخبار شده که شهروندان و یا همان کاربران شبکه های اجتماعی به شکلی مداوم و متواتر تحت تاثیر بمباران خبری و القائات پیامدی آن هستند. نمونه آنکه هر کدام از ما هزاران بار با محتوا و تصاویری روبرو هستیم که در آن به ما گوشزد می شود که فلان مقام ژاپنی مثلا با یک تاخیر چند دقیقه ای از مقام خود استعفا داده و تا کمر برای مردم خم شده و عذرخواهی کرده است. در همین مورد خاص این ذهنیت برای بسیاری از شهروندان ایجاد شده که به محض وقوع یک اشتباه و خطا در هر سطح و میزانی باید در اولین اقدام منطقی چندین و چند مقام عالیرتبه استعفا دهند! و اگر استعفا ندهند متخلف و غیر مردمی و عاشق قدرت هستند!
استعفا البته یک واکنش منطقی به وقوع اشتباه در ساختار و سیستم مدیریتی است اما نه اولین و آخرین گزینه و نه پیرامون هر واقعه ای و نه بی توجه به مسئولیت افراد در وقوع آن رویداد. گاهی مطالبه نا به جا در مقوله استعفا نه فقط مشکلی را حل نمی کند که موجبات اختلال در وظایف ساختاری و نیز آسیب به چهره ها و مدیران خدوم واقعی و البته بدتر از همه این موارد، زمینه سازی برای فرار از بار مسئولیت توسط مقصران اصلی می شود و باید در طرح مطالبه استعفا دقت نظر لازم و توجه به همه جهات انجام پذیرفته و در اولین واکنش به سرعت و بدون تامل سراغ طرح این موضوع نرفت.
دوم- استعفای یک مقام مسئول در هر رده و رسته در واکنش به قصور و خطاهای رخ داده در زیر مجموعه و یا مدیریت های کلان یک ساختار، یک گزینه کم هزینه با کارکرد روانی مطلوب در سطح جامعه است. وقتی اذهان عمومی از واقعه ای جریحه دار می شود، برای التیام درد و آلام ذهنی و روانی مردم به طور قطع استعفای مقامات ذیربط در وقوع آن رخداد آب رفته را به جوی باز نمی گرداند اما به مردم این پیام را ارسال می کند که حرف و مطالبه آنان شنیده می شود، تلاش برای تغییر وضعیت و عدم تکرار خطا جدی و غیر شعاری است و نیز در نگاه مردم نسبت به حاکمان و مسئولان نیز نقش مهمی دارد چرا که آنان با استعفای یک مقام می بینند که متولیان امر به هر بها و وضعیتی به قدرت چشم ندوخته و برای آن سر و دست نمی شکنند و خدمت به مردم در کنار نیل به قدرت یک دغدغه جدی و مورد توجه از سوی مسئولانی است که قرار بوده و هست که خدمتگزار مردم در اضلاع و اجزای مختلف ساختار قدرت باشند.
سوم- حال به سراغ طرح استعفا در قالب رویکردهای سیاسی با اهداف خاص و غرض ورزانه برویم. گاهی طرح موضوع استعفای فلان مقام و بهمان مسئول با هدف پروپاگاندای سیاسی و تاثیر گذاری رسانه ای بر افکار عمومی و تشویش اذهان عمومی و به انحراف بری افوه عمومی در سطح جامعه و فضای رسانه ای مطرح می شود. مثلا فلان بند و جریان سیاسی برای فرار از بحران عملکردی و یا خبط و خطای سیاسی هزینه ساز در افکار عمومی به یکباره در قالب یک مانور سیاسی و رسانه ای بر تنوره استعفای فلان مقام می دمد تا هم حواس ها را از عملکرد خود به دور دارد و هم طیف رقیب را در تنگنا و تنش این خبر پردازی درگیر کرده و آنان را به گوشه رینگ معادلات بکشاند.
حال با مرور این کلیات به موضوع استعفاهای اخیر در فضای سیاسی و رسانه ای خودمان بپردازیم، طرح موضوع استعفای روحانی از سوی شماری از تحلیل گران سیاسی به عنوان یک راه حل برای برون رفت از معضلات پرشمار پیش روی دولت و ناکارآمدی های متصور بر آن مطرح شد، طرح موضوعی که به خودی خود عاری از عیب بوده و در یک جامعه معقول و مدنی می توانست فتح بابی باشد برای طرح نظرات موافق و مخالف و ارائه راهکار برای موضوعیت این استعفا یا عدم موجه بودن آن. هر چند که سیر تحولات پرشتاب بعدی این موضوع را به حاشیه برد و دولتی ها نیز نتوانستند به هنگام طرح موضوع از فرصت پیش آمده بهره جسته و از کارنامه خود دفاع و به معضلات ریشه ای و خارج از اختیارات خود در رتق و فتق امور کشور اشاره کنند.
در ماجرای اخیر سقوط هواپیما که افکار عمومی به شدت جریحه دار شده و پنهان کاری به عمل آمده ناراحتی عمومی را رقم زده و این خطای آگاهانه فراتر از خطای غیر عامدانه اما سنگین و فاجعه آمیز رخ داده، یک فرصت سوزی تاریخی را پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی به همراه داشته و وحدت بی سابقه پس از آن ترور ناجوانمردانه دشمن را تحت تاثیر خود قرار داده و ورق را برگردانده است، دوباره موضوع استعفای مقامات دخیل در ماجرا به عنوان یک مطالبه در سطح عمومی مطرح است و این جایی است که دقیقا کارکرد درست و منطقی گزاره ای با عنوان «استعفا» موضوعیت می یابد و می توان گفت یک گزینه کم هزینه با بهترین کارکرد برای التیام دردها و تغییر فضا و برون رفت از شرایط فعلی است. البته با این قید بسیار مهم و کلیدی که نباید در این زمینه احساسی و هیجانی برخورد کرده و فراتر از آن چیزی که باید و شاید به این مقوله نگریسته و موضوع را آنچنان بسط و تعمیم داد که هزینه های استعفا بر فواید آن چربیده و به جای بهبود وضعیت و جلوگیری از تکرار این حوادث ساختارهای مهم و کلیدی کشور دچار اخلال شده و کارکرد خدمت گزاران واقعی فراتر از جواشی احساسی این روزها مخدوش شود.
و اما سومین موج براه افتاده پیرامون گزینه ای با عنوان «استعفا» روز گذشته در خصوص اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری مطرح شد. اخبار ضد و نقیض و شایعاتی که در فضای حساس فعلی مشخص نیست از کجا آب می خورد اما از هر کجا و هر جایگاهی که باشد قطعا غرض ورزانه و با اهداف کثیف و نادرست سیاسی است. در موقعیت حساس فعلی طرح این موضوع جز ثبات زدایی و هدف گیری آرامش افکار عمومی در چنین طرح موضوعی نمی تواند هدف باشد. جهانگیری چرا باید در چنین شرایط و اوضاعی استعفا بدهد؟ او در ماجرای هواپیما مقصر بوده یا در چالش های اخیر دستی بر آتش داشته است؟ البته عده ای تندرو و نابخرد در مراسم تشییع سردار سپهبد قاسم سلیمانی دوست و رفیق دیرین او توهین های رشت و بسیار نادرست و وقیحانه ای به جهانگیری داشتند اما او جوان تازه کار عرصه سیاست نیست و از این فراز و فرودها زیاد دیده، مضاف بر آنکه در دولت دوم روحانی و به رغم نقش مهمی که در انتخاب مجدد رئیس جمهوری داشت، نامهربانی و بی وفایی هم دیده اما اینها مربوط و منوط به این روزها نیست به خصوص که او به رغم ناراحتی از شرایط هم آنچنان کار کشته هست که بداند استعفای او در این موقعیت خاص نه کارایی داشته و نه دردی دوا خواهد کرد.
به هر تقدیر حواسمان باشد که در غوغای پر شر و شور این روزهای سیاست و فضای مجازی و سیل اخبار مختلف وقتی از موضوعی حرف می زنیم و چیزی را مطرح می کنیم، تبعات و عواقب آن چیست؟ چه کسانی از حرف و گفتار ما بهره مند می شوند و چه کسانی به دنبال فضا سازی در پی رویکردهای احساسی و بهره برداری از جریحه دار شدن افکار عمومی در شرایط فعلی هستند!