از شهر باستانی اصفهان با تاریخ غنی، معماری خیرهکننده و مهماننوازی گرم مردمانش بگیرید تا به شهر کویری یزد با بادگیرهای معرکهاش، همه و همه تجربه سفر دلپذیری را برای ما رقم زدند که فراتر از هر انتظاری بود. هدف این سفرنامه، بازگویی نکات برجسته سفر ما، گشت و گذار در فرهنگ، مناظر نفسگیر و خاطرات ارزشمندی است که در طول مسیر با آنها مواجه شدیم.
روز صفر، اجاره خودرو در تهران اوّلین کاری که باید میکردیم، اجاره یک خودروی مطمئن و درست و حسابی بود. به نظر میآمد پژو پرشیا بهترین انتخاب است. هم قیمتش مقرون به صرفه بود و هم میشد روی آن حساب کرد ولی علیرغم این فکر و خیالها ما را به دردسر هم انداخت که چاشنی نمکی سفر بود. در ادامه بیشتر از آن خواهیم گفت. با روایت این تجربه سفر همراهمان بمانید.
ورود به شهر اصفهان پس از اجاره ماشین و تمام شدن کاغذبازیهای آن، صبح علیالطلوع به سمت اصفهان حرکت کردیم، پنج ساعت در راه بودیم. من رانندگی میکردم و همسرم تخمه میشکست. هوا قدری گرم بود و کولر ماشین گاهگداری کم میآورد اما آنقدرها هم بد نبود. رفتهرفته شهر پیدا شد و پس از رسیدن به شهر، نقوش بینظیر پل نمادین سی و سه پل که روی زاینده رود قرار دارد ما را مجذوب خودش کرد. عظمت و ظرافت این شاهکار معماری، به حق نمادی از میراث غنی فرهنگی اصفهان است. خلاصهاش، این برخورد اوّلیّه همان چیزی بود که برای ادامه سفر به آن نیاز داشتیم؛ یک برخورد شگفتانگیز!
سیر و سیاحت در دلِ تاریخ چند روز بعد را اختصاصاً گذاشتیم روی بررسی آثار تاریخی اصفهان که خانه برخی از مشهورترین معماریهای جهان اسلام است. مثلاً میدان نقش جهان که جزوِ میراث جهانی یونسکوست، ما را با وسعت و زیباییشناسیِ متقارن خود بُرد به روزهای پُر شکوه صفویه. مسجد خیرهکننده شاه و شیخ لطفالله که به کاشی کاریهای نفیس و اسلیمیهای پیچیده مزین شده، یکی از حیرتانگیزترین تجربیاتی بود که در این سفر گذراندیم.
اجاره ماشین باعث شد که خیالمان از بابت تنظیم زمان راحت باشد و از همینرو، پیاده، با پرسه زدن در کوچههای پر پیچ و خم بازار بزرگ، در فضای سرزنده بازار غرق شدیم و از مناظر، صداها و عطرهای این فضای پر جنب و جوش لذت بردیم. ملیلهکاری، فرشهای ایرانی و صنایع دستی که نمیدانم چرا کمتر بهشان توجّه میشود، مصداق بارز «هنر نزد ایرانیان است و بس!» است.
مواجهه با فرهنگ محلی و مهماننوازی در روزهای باقیمانده از روایت تجربه سفر با خودرو، تلاش کردیم به فرهنگ چند لایه اصفهان بیشتر بپردازیم. طیفی از غذاهای سنتی مثل طاس کباب اصفهانی، حلیم بادمجان و همچنین از غذاهای خوش طعمی مانند چلو کباب و دیزی لذت بردیم و از گرمی و مهماننوازی مردم کلی کیف کردیم. مردم همیشه در آنجا سعی میکنند، راهنماییتان کنند، چه در گرفتن آدرس رستورانها و غذاهای خوشمزه و چه آداب و رسومی که وجود دارد.
مثلاً در یک کافه عکسی از مراسم آبریزان بود که صاحب کافه برای ما شرحش داد. بهنظرم رسم خیلی جالبی است که دیگر انجام نمیشود. به ویژه که اگر در تابستان اجرا میشد. صاحب کافه نقل میکرد که رسم آبریزان به این صورت است که در یک روز مردم از هر طایفه، طبقه، دین و آیینی در کنار زاینده رود دور هم جمع میشوند؛ و بعد، با لباسهای کهنهشان به درون آب رفته و با ظرف به یکدیگر آب میپاشند و شادی میکنند.
چاشنی تجربه سفر با اجاره خودرو جهت سفر با کمی تاریخ! همانطور که سفرمان پیش میرفت هوا هم گرمتر میشد. میخواستیم از محدوده شهر اصفهان خارج شویم و برویم سمت شیراز تا آثار باستانی بیشتری را ببینیم. از بد روزگار، ماشین چراغ هشدارش روشن شد و با پتپت کردن خاموش کرد. من و همسرم همدیگر را نگاه میکردیم و میخندیدیم. چه اتفاق مبارکی. همین را کم داشتیم. از داشبورد برگه اجاره خودرو را درآورده و با گروه پشتیبانی تماس گرفتیم. باورمان نمیشد، کمتر از دو ساعت، در وسط ناکجا آباد، آمدند و ایرادات ماشین را سر و سامان دادند.
اینجا جا دارد که از خدمات شرکت سعادترنت تشکر کنیم که پشتیبانی حرفهای و خوبی داشتند. باعث شدند تجربه سفر با اجاره خودرو چالشبرانگیز ولی شیرین باشد. در ادامه سفر، فردای همان روز به باقیماندههای تخت جمشید، جایی که ستونهای بلند و کنده کاریهای پیچیدهاش نمایی از عظمت ایران باستان را نشان میداد سر زدیم و خوش گذراندیم. همچنین بعد از آن، نگاهی انداختیم به مقبرههای سنگیِ نقش رستم که یادآور روزهای بزرگی و عظمت بود.
مواجهه با فرهنگ محلی یزد مقصد بعدی ما یزد بود، شهری که به خاطر معماری بینظیر کویری و میراث باستانی زرتشتیاش شهره عام و خاص است. پیاده و گاه سواره کمی در کوچههای پرپیچ و خم تاریخی یزد سرگردان شدیم و حین اینکه از بادگیرهایی چهار تا هشت طرفه کیف میکردیم، به هوش و ذکاوت این انسانها که سعی میکردند با محیط خودشان خو بگیرند، غبطه خوردیم.
بعد سیر و سیاحتی را در آتشکده باستانی یزد و بازدید از برجهای خاموشان داشتیم، جایی که زرتشتیان، برای جلوگیری از آلوده شدن خاک، هوا و آتش اقدام به ساخت برجهایی در ارتفاعات بالا کرده بودند تا بعد از مرگ فرد، پیکر او را به برج خاموشان (دخمه) ببرند و جسم شخص بدون آلودگی به طبیعت بازگردد.
جدای از اینها، هوا آنقدری گرم شده بود که دیگر کولر ماشین جواب نمیداد. به این نتیجه رسیدیم شاید بهتر میبود که به جای پژو پرشیا، خودروی بهتری اجاره میکردیم امّا با تمام چالشها، سفری فوقالعاده بود و ما آماده شده بودیم تا برگردیم تهران!
جمعبندی سفر ۱۰ روزه ما با اجاره خودرو در تهران یک ماجراجویی فوقالعاده بود. جاییکه از تهران تا یزد را روز به روز طی کردیم و از دیدن شگفتیهای معماری تا فرهنگ غنی، مردمان خون گرم و مهماننوازِ اصفهان تا یزد که تأثیری محو نشدنی بر قلب ما گذاشتند، لذّت بسیاری بردیم. گشت و گذار ده روزه یادآور این بود که سفرْ این قدرت را دارد که شکافها را پر کند، پیشداوریها را از بین ببرد و درک عمیقی از زیبایی و تنوع دنیا در ما ایجاد کند.